پارت ۳۲ : عشق و سرنوشت
( ۵ دقیقه ی بعد )
گیسو : پسرا اتاقاتون حاضره اینم از فیلم بیاید بیبینیم
( ۲ ساعت بعد )
تهیونگ : وایی خدا چه فیلم خنده داری مردم از خنده
جونگ کوک : اره خیلی خوب بود میگم گن
با دیدن صحنه روبه روش حرفش رو خورد گیسو و گندم خواب بودن و گندم سرش و گزاشته بود روی شونه گیسو و گیسو هم سرش رو گذاشته بود روی سر گندم و به کیوت ترین حالت ممکن خواب بودن
جین : جونگ کوک و تهیونگ بلند شید دختراررو ببرید توی اتاقشون
جونگ کوک : هیونگ به نظرت ما از کجا بفهمیم کدوم اتاق برای کیه
جین : روی دوتا از در اتاقا یه عروسک اویزونه و روش با یه پلاک نوشته اتاق گندم کدومه و گیسو کدومه
جونگ کوک : اوکی پس تا ما میریم شما ها هم اینجا رو یه تمیزی بکنید دوساعت امدیم اینجا خونه رو زدیم ترکوندیم
اعضا : باشه
( از زبان جونگ کوک )
وقتی که گندم رو توی بغلم گرفتمش خیلی حس خوبی داشت حسی که تا تجربش نکرده بودم اتاق گندم رو پیدا کردم و گذاشتمش روی تختش اتاق قشنگی داشت یه سری عکس روی عسلی بغل تختش داشت تمامش کنار گیسو بود انگاری بچگی خیلی عالی رو داشتن روی میز مطالعش چراغ مطالعش روشن بود رفتم سمتش تا خاموشش کنم ولی طرح های روی میزش توجهم رو به خودش جلب کرد اون طرح ها عالی بود خیلی خوشحال بودم که در کنار همچین دختری هستم رفتم کنار گندم روی تختش نشستم موهاشو ناز کردم و یه بوسه روی پیشونیش کاشتم و اومدم بیرون که با تهیونگ مواجه شدم
(از زبان تهیونگ )
گیسو رو براید استایل بغل کردم و بردم گذاشتمش روی تختش خیلی حس ارامش داشتم کنارش و این خیلی خوب بود روی تخت کنارش نشستم و موهاشو ناز میکردم یهو سرمو بردم تدی موهاش موهاش بوی توت فرنگی میداد خیلی خوب بود داشتم میرفتم که یهو یه صدا اومد برگشتم دیدم گیسو داره عرق میکنه هی تکون میخوره و هزیون میگه
گیسو : عوضی دستت به خواهر من نخوره ولش کن نه نه اذیتش نکن
تهیونگ : گیسو گیسو بیدار شوی هی گیسو
گیسو : هاااااا وای خدا تهیونگ
بعد از گفتن این جمله خودشو پرت کرد توی بغلم و شروع کرد به گریه کردن اروم در گوشش گفتم : هی گریه نکن اروم باش من کنارتم
بالاخره بعد ۱۰ دقیقه از اغوش تهیونگ اومد بیرون و گفت : ممنون
تهیونگ : اومم قابلی نداره بیا بگیر بخواب و استراحت کن امروز خیلی خسته شدی
گیسو : ولی گندم اگه اون عوضی بیاد سراغش چی ؟؟
تهیونگ : هیششش اروم باش منو جونگ کوک حواسمون به همچی هست حالا تو استراحت کن باشه
گیسو : باشه ممنون
تا رفتم بیرون دیدم جونگ کوکم اومده
جونگ کوک : هی چیشده چرا اینقدر حالت بده
تهیونگ : اون عوضی حتی توی خوابم دس از سرشون بر نمیداره توی خواب داشت میگفت خواهرم رو ول کن برشگردون خیلی دلم براشون میسوزه اون دوتا هنوز کوچیکتر از این حرفان که بخوان با اون کثافت در بیوفتن
گیسو : پسرا اتاقاتون حاضره اینم از فیلم بیاید بیبینیم
( ۲ ساعت بعد )
تهیونگ : وایی خدا چه فیلم خنده داری مردم از خنده
جونگ کوک : اره خیلی خوب بود میگم گن
با دیدن صحنه روبه روش حرفش رو خورد گیسو و گندم خواب بودن و گندم سرش و گزاشته بود روی شونه گیسو و گیسو هم سرش رو گذاشته بود روی سر گندم و به کیوت ترین حالت ممکن خواب بودن
جین : جونگ کوک و تهیونگ بلند شید دختراررو ببرید توی اتاقشون
جونگ کوک : هیونگ به نظرت ما از کجا بفهمیم کدوم اتاق برای کیه
جین : روی دوتا از در اتاقا یه عروسک اویزونه و روش با یه پلاک نوشته اتاق گندم کدومه و گیسو کدومه
جونگ کوک : اوکی پس تا ما میریم شما ها هم اینجا رو یه تمیزی بکنید دوساعت امدیم اینجا خونه رو زدیم ترکوندیم
اعضا : باشه
( از زبان جونگ کوک )
وقتی که گندم رو توی بغلم گرفتمش خیلی حس خوبی داشت حسی که تا تجربش نکرده بودم اتاق گندم رو پیدا کردم و گذاشتمش روی تختش اتاق قشنگی داشت یه سری عکس روی عسلی بغل تختش داشت تمامش کنار گیسو بود انگاری بچگی خیلی عالی رو داشتن روی میز مطالعش چراغ مطالعش روشن بود رفتم سمتش تا خاموشش کنم ولی طرح های روی میزش توجهم رو به خودش جلب کرد اون طرح ها عالی بود خیلی خوشحال بودم که در کنار همچین دختری هستم رفتم کنار گندم روی تختش نشستم موهاشو ناز کردم و یه بوسه روی پیشونیش کاشتم و اومدم بیرون که با تهیونگ مواجه شدم
(از زبان تهیونگ )
گیسو رو براید استایل بغل کردم و بردم گذاشتمش روی تختش خیلی حس ارامش داشتم کنارش و این خیلی خوب بود روی تخت کنارش نشستم و موهاشو ناز میکردم یهو سرمو بردم تدی موهاش موهاش بوی توت فرنگی میداد خیلی خوب بود داشتم میرفتم که یهو یه صدا اومد برگشتم دیدم گیسو داره عرق میکنه هی تکون میخوره و هزیون میگه
گیسو : عوضی دستت به خواهر من نخوره ولش کن نه نه اذیتش نکن
تهیونگ : گیسو گیسو بیدار شوی هی گیسو
گیسو : هاااااا وای خدا تهیونگ
بعد از گفتن این جمله خودشو پرت کرد توی بغلم و شروع کرد به گریه کردن اروم در گوشش گفتم : هی گریه نکن اروم باش من کنارتم
بالاخره بعد ۱۰ دقیقه از اغوش تهیونگ اومد بیرون و گفت : ممنون
تهیونگ : اومم قابلی نداره بیا بگیر بخواب و استراحت کن امروز خیلی خسته شدی
گیسو : ولی گندم اگه اون عوضی بیاد سراغش چی ؟؟
تهیونگ : هیششش اروم باش منو جونگ کوک حواسمون به همچی هست حالا تو استراحت کن باشه
گیسو : باشه ممنون
تا رفتم بیرون دیدم جونگ کوکم اومده
جونگ کوک : هی چیشده چرا اینقدر حالت بده
تهیونگ : اون عوضی حتی توی خوابم دس از سرشون بر نمیداره توی خواب داشت میگفت خواهرم رو ول کن برشگردون خیلی دلم براشون میسوزه اون دوتا هنوز کوچیکتر از این حرفان که بخوان با اون کثافت در بیوفتن
۶.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.