عشق تو کتابا
پارت۲۶
بهت گفتم این مال منه یعنی مال منه جزو اموال منه یعنی مال خودمه و دوست ندارم به کسی بدم میفهمی یا نه
با داد حرف میزد و ما با تعجب بهش نگاه میکردیم خیلی عجیب بود برام ولی ته ته قلبم نمیدونم اون حس چی بود ولی حس عجیبی بود که داشت قلقلکم میداد بعد اینکه حرفش تموم شد اول انگار پشیمون شد از این حرفش ولی بعدش دوباره مثل پسر بچه های تخس اخمو وایستاد به کوک نگاه کردم عصبی یود این داره زیاد تو نقشش فرو میره و این خوب نیست
@مال تو؟
پوزخندی زد و با داد ادامه داد:این وقتی مال تو که هر روز یه جاش زخمی نباشه این وقتی مال تو که حداقل یکم عشق دریافت کنه ابن وقتی مال تو که عاشقش باشی تو چی عاشقشی؟اموال؟اموال تو اون مال و ثروتت که جز اونا هیچ کس و هیچ چیزی نداری اگرم عاشقشی اگرم یک درصد دوسش داری باید ازادش بزاری نه این که مثل زندانی گرفتیش انداختیش توی زندانی که براش ساختی اگه میخوایش باید اون قلب سنگیتو ذوب کنی میتونی ؟نه نمیتونی
-کی گفته؟
@چون من تورو میشناسم
-تو ؟تو منو میشناسی ؟اگه منو میشناختی میفهمیدی الان عاشقش هستم یا نه
با چیزی که گفت تمام مغزم سوت کشید تهیونگ منو دوست داره؟عمرا کوک خیلی عصبی بود دلیلشو نمیدونم چرا باید از اینکه تهیونگ منو دوست داره یا نه ناراحت یا عصبی بشه عجیب خیلی نکنه اونم ....نه ات خیال پردازی الکی نکن
@تو اگه دوسش داشتی الان سرش باند پیچی نبود
-من هرکاری میکنم به خودم ربط داره به تو هیچ ربطی نداره فهمیدی؟
@چرا ربط داره چون من عاشقشم
تهیونگ خیلی عصبی بود و این از صورت قرمز شدش مشخص بود
-برام مهم نیست
با عربده ای که تهیونگ کشید یک متر رفتم هوا بحث داشت زیاد بالا میرفت و این خوب نبود رفتم وسطشون و از هم فاصلشون دادم
ول کنین مهم این نیست که شما عاشقم هستین یا نه برام یک صدمم مهم نیست این مهمه که من از هیچ کدومتون خشم نمیاد
یه لحظه احساس از خود راضی بهم دست داد
این مهم نیست که من از اموال کیم یا کی منو دوست داره این مهمه که هر دوتون با حرفاتون با کاراتون منو عذاب میدین میفهمین؟
هر دوشون به سمت مخالف هم هل دادم و اومدم برم که دستم کشیده شد و برگشتم که چیز نرمی با ل.بم برخورد کرد چشمام چهارتا شده بود تهیونگ؟اونه که الان داره منو می بو.سه؟بعد چند ثانیه جدا شد با تعجب بهش نگاه کردم بهم نگاهی کرد و بعد به کوک که سرخ سرخ شده بود از کارش خوشم نیومد احساس اسباب بازی بودن بهم دست داد فقط برای اذیت کردن کوک با من این کارو کرد رفتم عقب و سیلی محکمی بهش زدم دستشو گرفتم روی صورتش
ازت متنفرم
با گفتن این جمله از کنارش اومدم رد بشم که دوباره دستمو گرفتم کشید تو بغلش تقلا میکردم که ولم کنه
ادامه کامنت ❤️
بهت گفتم این مال منه یعنی مال منه جزو اموال منه یعنی مال خودمه و دوست ندارم به کسی بدم میفهمی یا نه
با داد حرف میزد و ما با تعجب بهش نگاه میکردیم خیلی عجیب بود برام ولی ته ته قلبم نمیدونم اون حس چی بود ولی حس عجیبی بود که داشت قلقلکم میداد بعد اینکه حرفش تموم شد اول انگار پشیمون شد از این حرفش ولی بعدش دوباره مثل پسر بچه های تخس اخمو وایستاد به کوک نگاه کردم عصبی یود این داره زیاد تو نقشش فرو میره و این خوب نیست
@مال تو؟
پوزخندی زد و با داد ادامه داد:این وقتی مال تو که هر روز یه جاش زخمی نباشه این وقتی مال تو که حداقل یکم عشق دریافت کنه ابن وقتی مال تو که عاشقش باشی تو چی عاشقشی؟اموال؟اموال تو اون مال و ثروتت که جز اونا هیچ کس و هیچ چیزی نداری اگرم عاشقشی اگرم یک درصد دوسش داری باید ازادش بزاری نه این که مثل زندانی گرفتیش انداختیش توی زندانی که براش ساختی اگه میخوایش باید اون قلب سنگیتو ذوب کنی میتونی ؟نه نمیتونی
-کی گفته؟
@چون من تورو میشناسم
-تو ؟تو منو میشناسی ؟اگه منو میشناختی میفهمیدی الان عاشقش هستم یا نه
با چیزی که گفت تمام مغزم سوت کشید تهیونگ منو دوست داره؟عمرا کوک خیلی عصبی بود دلیلشو نمیدونم چرا باید از اینکه تهیونگ منو دوست داره یا نه ناراحت یا عصبی بشه عجیب خیلی نکنه اونم ....نه ات خیال پردازی الکی نکن
@تو اگه دوسش داشتی الان سرش باند پیچی نبود
-من هرکاری میکنم به خودم ربط داره به تو هیچ ربطی نداره فهمیدی؟
@چرا ربط داره چون من عاشقشم
تهیونگ خیلی عصبی بود و این از صورت قرمز شدش مشخص بود
-برام مهم نیست
با عربده ای که تهیونگ کشید یک متر رفتم هوا بحث داشت زیاد بالا میرفت و این خوب نبود رفتم وسطشون و از هم فاصلشون دادم
ول کنین مهم این نیست که شما عاشقم هستین یا نه برام یک صدمم مهم نیست این مهمه که من از هیچ کدومتون خشم نمیاد
یه لحظه احساس از خود راضی بهم دست داد
این مهم نیست که من از اموال کیم یا کی منو دوست داره این مهمه که هر دوتون با حرفاتون با کاراتون منو عذاب میدین میفهمین؟
هر دوشون به سمت مخالف هم هل دادم و اومدم برم که دستم کشیده شد و برگشتم که چیز نرمی با ل.بم برخورد کرد چشمام چهارتا شده بود تهیونگ؟اونه که الان داره منو می بو.سه؟بعد چند ثانیه جدا شد با تعجب بهش نگاه کردم بهم نگاهی کرد و بعد به کوک که سرخ سرخ شده بود از کارش خوشم نیومد احساس اسباب بازی بودن بهم دست داد فقط برای اذیت کردن کوک با من این کارو کرد رفتم عقب و سیلی محکمی بهش زدم دستشو گرفتم روی صورتش
ازت متنفرم
با گفتن این جمله از کنارش اومدم رد بشم که دوباره دستمو گرفتم کشید تو بغلش تقلا میکردم که ولم کنه
ادامه کامنت ❤️
۱.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.