توکیو ریونجرز پارت ۴
توکیو ریونجرز پارت ۴
اون خیلی نگاه س..سنگینی .. داشت
مهم نیست تومان همه کاپیتان ها و مایکی و دراکن رو داره مشکلی نیست
وقتی مایکی دید که ترسیدم اومد پیشم و دستشو روی شونم گذاشت
مایکی : نگران نباش منو تو شکستش میدیم فقط باید ضربه هاتو باهام هماهنگ کنی
میکو : ب..ب ..باشه
یه لبخند همیشگی زدم و منو مایکی شروع به دعوا کردیم اون ( ایزانا ) حمله کرد لگداش کاملا شبیه مایکیه اگه حواسم نباشه با یه ضربه ناک اوت میشم یکی از لگداشو گرفتم و پاشو نگه داشتم و مایکی بهش حمله کرد و من اونو ( ایزانا ) انداختم اون طرف و تومان برای دومین بار تنجیکو رو شکست داد یکی از دستام شکسته بود و خیلی درد میکرد داشتیم میرفتیم سمت موتورامون که بیهوش شدم
از دید مایکی
داشتم کنار میکو راه میرفتم که تلوتلو خورد بیهوش شد قبل از اینکه بیوفته زمین گرفتمش و گذاشتمش روی موتور و رسوندمش بیمارستان
گذر زمان
الان ۱ ساعتی میشه که میکو بیهوشه رفتم پیشش وقتی رسیدم داشت چشماش تکون میخورد سرشو چپ راست میکرد و زیر لب میگفت
میکو : مایکی ... نه ...نه ( اینا توی خوابه)
و یهو بلند شد و ترسیده بود دستش توی گچ بود تا منو دید لبخند زد
میکو : سلام مایکی حالت خوبه
دستشو تکون داد
مایکی : حالت خوبه ابجی کوچولو ببخشید که حواسم بهت نبود
میکو : اشکالی نداره اگه به میتسویا نسپرده بودی حواسش بهم باشه نمیدونم چه اتفاقی میوفتاد به هر حال الان که حالم خوبه
مایکی : تو به این میگی خوب الان دستت شکسته
میکو : اشکال نداره راستی جلسه بعدی کیه
مایکی : فردا صبح برای تبریک برد
میکو : پس منم میام به هر حال امروز مرخص میشم
مایکی : ولی
میکو : حرف نباشه میدونی وقتی تصمیم بگیرم هیچ کس نمیتونه نظرمو عوض کنه
مایکی : باشه بابا اه
فردا صبح
از دید میکو
بیدار شدم و اماده رفتن به تومان شدم ولی چون دستم شکسته بود مایکی نذاشت با موتورم برم منو رسوند وقتی رسیدم میتسویا اومد پیشم
میتسو : سلام میکو دیروز کارت خیلی خوب بود تو باعث شدی صدمه ها به تومان کمتر بشه ولی دستت .. دستت چطوره
میکو : چیز مهمی نیست حالم خوبه ممنون میتسویا
دستمو روی سرش گذاشتم و موهاشو بهم ریختم یه لبخند زدم
از دید راوی
و ما مایکی رو داریم که دیده میکو با میتسو صمیمی شده و میخواد بره میتسو رو له کنه دراکن مایکی رو گرفت
و برگردیم از دید میکو
رفتم جایی که باید وایسم یهو همون پسر موزرد اسمش همش یادم میره فکنم تاکهمیتچی بود اومد سمتم
تاکه : بابت دیروز ممنون
میکو خواهش میکنم کار مهمی نبود
پشت سر تاکهمیتچی یه پسر مو صورتی بود ( اینوپی ) امد نزدیک
مو صورتی : سلام من اینوپی هستم و از اینکه دیروز به کاپیتانمون کمک کردی ممنون
میکو : اوه کاری نکردم
اون خیلی نگاه س..سنگینی .. داشت
مهم نیست تومان همه کاپیتان ها و مایکی و دراکن رو داره مشکلی نیست
وقتی مایکی دید که ترسیدم اومد پیشم و دستشو روی شونم گذاشت
مایکی : نگران نباش منو تو شکستش میدیم فقط باید ضربه هاتو باهام هماهنگ کنی
میکو : ب..ب ..باشه
یه لبخند همیشگی زدم و منو مایکی شروع به دعوا کردیم اون ( ایزانا ) حمله کرد لگداش کاملا شبیه مایکیه اگه حواسم نباشه با یه ضربه ناک اوت میشم یکی از لگداشو گرفتم و پاشو نگه داشتم و مایکی بهش حمله کرد و من اونو ( ایزانا ) انداختم اون طرف و تومان برای دومین بار تنجیکو رو شکست داد یکی از دستام شکسته بود و خیلی درد میکرد داشتیم میرفتیم سمت موتورامون که بیهوش شدم
از دید مایکی
داشتم کنار میکو راه میرفتم که تلوتلو خورد بیهوش شد قبل از اینکه بیوفته زمین گرفتمش و گذاشتمش روی موتور و رسوندمش بیمارستان
گذر زمان
الان ۱ ساعتی میشه که میکو بیهوشه رفتم پیشش وقتی رسیدم داشت چشماش تکون میخورد سرشو چپ راست میکرد و زیر لب میگفت
میکو : مایکی ... نه ...نه ( اینا توی خوابه)
و یهو بلند شد و ترسیده بود دستش توی گچ بود تا منو دید لبخند زد
میکو : سلام مایکی حالت خوبه
دستشو تکون داد
مایکی : حالت خوبه ابجی کوچولو ببخشید که حواسم بهت نبود
میکو : اشکالی نداره اگه به میتسویا نسپرده بودی حواسش بهم باشه نمیدونم چه اتفاقی میوفتاد به هر حال الان که حالم خوبه
مایکی : تو به این میگی خوب الان دستت شکسته
میکو : اشکال نداره راستی جلسه بعدی کیه
مایکی : فردا صبح برای تبریک برد
میکو : پس منم میام به هر حال امروز مرخص میشم
مایکی : ولی
میکو : حرف نباشه میدونی وقتی تصمیم بگیرم هیچ کس نمیتونه نظرمو عوض کنه
مایکی : باشه بابا اه
فردا صبح
از دید میکو
بیدار شدم و اماده رفتن به تومان شدم ولی چون دستم شکسته بود مایکی نذاشت با موتورم برم منو رسوند وقتی رسیدم میتسویا اومد پیشم
میتسو : سلام میکو دیروز کارت خیلی خوب بود تو باعث شدی صدمه ها به تومان کمتر بشه ولی دستت .. دستت چطوره
میکو : چیز مهمی نیست حالم خوبه ممنون میتسویا
دستمو روی سرش گذاشتم و موهاشو بهم ریختم یه لبخند زدم
از دید راوی
و ما مایکی رو داریم که دیده میکو با میتسو صمیمی شده و میخواد بره میتسو رو له کنه دراکن مایکی رو گرفت
و برگردیم از دید میکو
رفتم جایی که باید وایسم یهو همون پسر موزرد اسمش همش یادم میره فکنم تاکهمیتچی بود اومد سمتم
تاکه : بابت دیروز ممنون
میکو خواهش میکنم کار مهمی نبود
پشت سر تاکهمیتچی یه پسر مو صورتی بود ( اینوپی ) امد نزدیک
مو صورتی : سلام من اینوپی هستم و از اینکه دیروز به کاپیتانمون کمک کردی ممنون
میکو : اوه کاری نکردم
۴.۵k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.