part¹⁷
part¹⁷
ا.ت.یونگیا نمیخوای پاشی من ..منه احمق فکر کردم اگر بگم که دوست ندارم زندگیت بهتر میشه...اما میدونستی من خیلییی دوست داره به اندازه ای که ماه اسمونشو دوست داره و ماهی دریاشو میشه برگردی من پشیمونم ...میشه یکبار دیگه صداتو وقتی بهم میگی خرگوش کوچولو بشنوم ...میشه تنهام نذاری(گریه)
چشمام و برای لحظه بستم و خوابم برد
با احساس دستی که سرم و نوازش میکرد بیدار شدم
ا.ت. یون...یونگی بیدار شدی
یونگی.اره حرفای تو باعث شد برگردم
ا.ت.
پریدم بغلش و محکم فشارش دادم
ا.ت.پسره احمق میدون چقدر ترسیده بودم(گریه)
یونگی. میشه دوباره ازت بپرسم که ....میشن بامن قرار بزاری
ا.ت.
از بغلش اومدم بیرون و نگاهش کردم
ا.ت.اره باهات قرار میزارم
یونگی.
نزدیکش شدم و لبم و روی لب قشنگش قرار دادم
ا.ت
که یکدفعه ای در باز شد و پرتش کردم
یونگی.
سرم محکم خورد به دیوار
یونگی.ایی خرگوش کوچولو چیکار میکنی(خنده)
جین. ای مرد چیکار کردی با خودت
تهیونگ. کار دستت داد؟
ا.ت.
بعد گفتن این حرف برگشت به من نگاه کرد و چشمکی زد
یونگی.نه بابا
جیمین. سیل اشک راه انداخته بود
ا.ت.جیمین شییییی
جیمین.باشه حالا منو نزن خرگوش کوچولو
ا.ت.من ازدست شماها دق میکنم
هفته بعد
یونگی.
یک هفته ای از اون اتفاق میگذره و قرار گذاشتنم با ا.ت رو ارمی ها متوجه شدن اما برعکس انتظارمون واکنش خوبی نشان دادن و ازمون حمایت کردن
به ارومی چشم هامو برگردوندم و به اعضا و فرشته کوچولوم نگاه کردم صدای خندش قلبم و نوازش میکرد
ا.ت.
با اعضا اومده بودیم ساحل و داشتیم اب بازی میکردیم که دیدم یونگی وایستاده و فقط تماشا میکنه
ا.ت.کوک...پیس پیس کوووک
کوک.چیه
ا.ت. نظرت چیه یونگی و ملحق کنیم به خودمون
کوک.قبولههه😈
ا.ت.
دست یونگی و با کمک کوک کشیدیم و انداختیمش داخل اب
یونگی.کووووککک ...ا.تتنتتتتتتت
ا.ت.بله عشقم
یونگی.اخه این چه کاری بود
ا.ت.عشقم گفتم تو هم بهت خوش بگذره
کوک.اخی گوربامون از خیس شدن خوشش نمیاد
یونگی.منکه دوستم به تو میرسه
ا.ت.
عین موش و گربه که چه عرض کنم دنبال هم کردن
کوک.ایده دوست دختر شما بوددد من باید این وسط بسوزم
ا.ت. ادم فروش گوجه توهم هم دستم بودی
بعد چند دقیقه با برگشتن جین اوپا از سوپر مارکت از اب اومدیم بیرون که با چشمای بابابزرگیش نگاهمون کرد
جین. یه دقیقه رفتم ببینید چیکار کردید هفته دیگه کنسرت داریم و اگر سرما بخورید تمومه ایده کی بود
ا.ت.یونگیا نمیخوای پاشی من ..منه احمق فکر کردم اگر بگم که دوست ندارم زندگیت بهتر میشه...اما میدونستی من خیلییی دوست داره به اندازه ای که ماه اسمونشو دوست داره و ماهی دریاشو میشه برگردی من پشیمونم ...میشه یکبار دیگه صداتو وقتی بهم میگی خرگوش کوچولو بشنوم ...میشه تنهام نذاری(گریه)
چشمام و برای لحظه بستم و خوابم برد
با احساس دستی که سرم و نوازش میکرد بیدار شدم
ا.ت. یون...یونگی بیدار شدی
یونگی.اره حرفای تو باعث شد برگردم
ا.ت.
پریدم بغلش و محکم فشارش دادم
ا.ت.پسره احمق میدون چقدر ترسیده بودم(گریه)
یونگی. میشه دوباره ازت بپرسم که ....میشن بامن قرار بزاری
ا.ت.
از بغلش اومدم بیرون و نگاهش کردم
ا.ت.اره باهات قرار میزارم
یونگی.
نزدیکش شدم و لبم و روی لب قشنگش قرار دادم
ا.ت
که یکدفعه ای در باز شد و پرتش کردم
یونگی.
سرم محکم خورد به دیوار
یونگی.ایی خرگوش کوچولو چیکار میکنی(خنده)
جین. ای مرد چیکار کردی با خودت
تهیونگ. کار دستت داد؟
ا.ت.
بعد گفتن این حرف برگشت به من نگاه کرد و چشمکی زد
یونگی.نه بابا
جیمین. سیل اشک راه انداخته بود
ا.ت.جیمین شییییی
جیمین.باشه حالا منو نزن خرگوش کوچولو
ا.ت.من ازدست شماها دق میکنم
هفته بعد
یونگی.
یک هفته ای از اون اتفاق میگذره و قرار گذاشتنم با ا.ت رو ارمی ها متوجه شدن اما برعکس انتظارمون واکنش خوبی نشان دادن و ازمون حمایت کردن
به ارومی چشم هامو برگردوندم و به اعضا و فرشته کوچولوم نگاه کردم صدای خندش قلبم و نوازش میکرد
ا.ت.
با اعضا اومده بودیم ساحل و داشتیم اب بازی میکردیم که دیدم یونگی وایستاده و فقط تماشا میکنه
ا.ت.کوک...پیس پیس کوووک
کوک.چیه
ا.ت. نظرت چیه یونگی و ملحق کنیم به خودمون
کوک.قبولههه😈
ا.ت.
دست یونگی و با کمک کوک کشیدیم و انداختیمش داخل اب
یونگی.کووووککک ...ا.تتنتتتتتتت
ا.ت.بله عشقم
یونگی.اخه این چه کاری بود
ا.ت.عشقم گفتم تو هم بهت خوش بگذره
کوک.اخی گوربامون از خیس شدن خوشش نمیاد
یونگی.منکه دوستم به تو میرسه
ا.ت.
عین موش و گربه که چه عرض کنم دنبال هم کردن
کوک.ایده دوست دختر شما بوددد من باید این وسط بسوزم
ا.ت. ادم فروش گوجه توهم هم دستم بودی
بعد چند دقیقه با برگشتن جین اوپا از سوپر مارکت از اب اومدیم بیرون که با چشمای بابابزرگیش نگاهمون کرد
جین. یه دقیقه رفتم ببینید چیکار کردید هفته دیگه کنسرت داریم و اگر سرما بخورید تمومه ایده کی بود
۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.