➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁶
_چون یه جنازه میومد سمتم
_اولن اینا جنازه نیستن و زندانی ان دومن اینا نمیتونن بهت آزاری برسونن چن پاشون بستس
_ا..ا..آها
_بله،لکنت داری؟
_نه
_پاشو ارباب گفت امادت کنیم
_چرا و برای چه کاری
_هوششش حواست باشه من فقط سوال میپرسم
_اها مامانبزرگ جون
_حواست باشه چی میگی بنده دستیار شخصی اربابم و اسم دارم اسمم میسوئه
_ارباب؟
_گفت دیدتت
_کی؟
_خنگه ارباب دیگه
_اها ببخشید بعد اونوقت چرا منو اووردین اینجا؟
یه پیس خند زد
_شاید شاید فقط یک یا دو شب بیشتر از دخترای دیگه ای که اومدن اینجا زنده بمونی بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم
_جانننن؟؟
_همین ک شنیدی
_حاجی م میخوام برم خونه
_حالا تو خواستی میزارن
_کمکم کن،خواهش میکنم
_تنها کاری که میتونم بکنم اینه ک بهت یکم غذا و اب بدم اونم ب زور
_اخه چرااا
_اینجا خبری از دلسوزی نیست دختر جون
حالا فهمیده بودم کجای کارم وات
_بعد،اونوقت.......
نذاشت حرفمو ادامه بدم یه صدا داد و ناله اومد
_هیسسس لال شو
رفت بیرون و درو پشتش قفل کرد بعد چند دقیقه که صداهه رفت مو پیدا و پاهام باز شد در وا شد و اون رده داخل شد
_بیا
یکم غذا و اب بودن گذاشتتشون رو تخت و رفت
وقتی که رفت رفتم رو توالت یه دستگاه تهویه هوا داشت درش رو باز کردم و نگا کردم...جا میشدم توش خودمو به زور کشوندم داخلش چهار دست و پا میرفتم به در اولی که رسیدم راه داشت به یه جایی که توش خیلی خدمتکار بود و همشون داشتن آشپزی میکردن انگار پر از آدم بود پ بدرد من نمیخوره راه افتادم ذانو هام درد میکرد نفسم کم کم میگرفت به دوومی که رسیدم نگا کردم یه اتاق بود که هیچکی توش نبود در تهویه هوا رو وا کردم و وارد اتاق شدم یه نفس عمیق کشیدم آروم رفتم سمت در از زیر در نگا کردم کسی نبود درو باز کردم هنننن؟! دوتا نگهبان گنده اینور اونور در بودن•_°انگاری ندیدنم
درو بستم و تندی رفتم تو اتاق باید بیخیال در بشم رفتم سمت پنجره اووووووووووووووووووووووووووووووووووووَوَوَه
ارتفاعشش خیلی زیاد بود و بارون شدیدی میبارید ولی خدایی حاضرم ع اینجا بیوفتم بمیرم ولی اینجا نباشم ، تهش یا میمیرم یا میرم خونه پامو گذاشتم بیرون یه نفس عمیق کشیدم و رفتم بیرون همینطور روی سقف راه میرفتم و از پنجره ها رد میشدم که یهو یه صدا توجهمو جلب کرد
_دختر جون بیا پایین لعنتی
همون زنه بود
_حالا ک ت گفتی باش تا اینجاشو اومدم نخواهک برگردم
_بیا پایین دختره چلمن وگرنه با تیر میزنمت
_یا میوفتم پایین میمیرم یا تو با تیر میزنی میمیرم یاهم میرم خونه
_من واقا شلیک میکنماااااا
_بکن من امادم
_اولن اینا جنازه نیستن و زندانی ان دومن اینا نمیتونن بهت آزاری برسونن چن پاشون بستس
_ا..ا..آها
_بله،لکنت داری؟
_نه
_پاشو ارباب گفت امادت کنیم
_چرا و برای چه کاری
_هوششش حواست باشه من فقط سوال میپرسم
_اها مامانبزرگ جون
_حواست باشه چی میگی بنده دستیار شخصی اربابم و اسم دارم اسمم میسوئه
_ارباب؟
_گفت دیدتت
_کی؟
_خنگه ارباب دیگه
_اها ببخشید بعد اونوقت چرا منو اووردین اینجا؟
یه پیس خند زد
_شاید شاید فقط یک یا دو شب بیشتر از دخترای دیگه ای که اومدن اینجا زنده بمونی بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم
_جانننن؟؟
_همین ک شنیدی
_حاجی م میخوام برم خونه
_حالا تو خواستی میزارن
_کمکم کن،خواهش میکنم
_تنها کاری که میتونم بکنم اینه ک بهت یکم غذا و اب بدم اونم ب زور
_اخه چرااا
_اینجا خبری از دلسوزی نیست دختر جون
حالا فهمیده بودم کجای کارم وات
_بعد،اونوقت.......
نذاشت حرفمو ادامه بدم یه صدا داد و ناله اومد
_هیسسس لال شو
رفت بیرون و درو پشتش قفل کرد بعد چند دقیقه که صداهه رفت مو پیدا و پاهام باز شد در وا شد و اون رده داخل شد
_بیا
یکم غذا و اب بودن گذاشتتشون رو تخت و رفت
وقتی که رفت رفتم رو توالت یه دستگاه تهویه هوا داشت درش رو باز کردم و نگا کردم...جا میشدم توش خودمو به زور کشوندم داخلش چهار دست و پا میرفتم به در اولی که رسیدم راه داشت به یه جایی که توش خیلی خدمتکار بود و همشون داشتن آشپزی میکردن انگار پر از آدم بود پ بدرد من نمیخوره راه افتادم ذانو هام درد میکرد نفسم کم کم میگرفت به دوومی که رسیدم نگا کردم یه اتاق بود که هیچکی توش نبود در تهویه هوا رو وا کردم و وارد اتاق شدم یه نفس عمیق کشیدم آروم رفتم سمت در از زیر در نگا کردم کسی نبود درو باز کردم هنننن؟! دوتا نگهبان گنده اینور اونور در بودن•_°انگاری ندیدنم
درو بستم و تندی رفتم تو اتاق باید بیخیال در بشم رفتم سمت پنجره اووووووووووووووووووووووووووووووووووووَوَوَه
ارتفاعشش خیلی زیاد بود و بارون شدیدی میبارید ولی خدایی حاضرم ع اینجا بیوفتم بمیرم ولی اینجا نباشم ، تهش یا میمیرم یا میرم خونه پامو گذاشتم بیرون یه نفس عمیق کشیدم و رفتم بیرون همینطور روی سقف راه میرفتم و از پنجره ها رد میشدم که یهو یه صدا توجهمو جلب کرد
_دختر جون بیا پایین لعنتی
همون زنه بود
_حالا ک ت گفتی باش تا اینجاشو اومدم نخواهک برگردم
_بیا پایین دختره چلمن وگرنه با تیر میزنمت
_یا میوفتم پایین میمیرم یا تو با تیر میزنی میمیرم یاهم میرم خونه
_من واقا شلیک میکنماااااا
_بکن من امادم
۲۷.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.