فیک
فقط من ، فقط تو
ات ب راننده زنگ زد تا بیاد دنبالش تا برای قلبش بره دکتر صبح تلفنی پیش بهترین متخصص قلب و عروق وقت گرفته بود.
بعد از چندمین راننده رسید و سوار شد و آدرس مطب دکتر رو داد راننده ک کمی تعجب و کرد و بعدش راه افتاد
ات: آمممم آقای سو میشه در این مورد ک داریم میریم اون جا با کسی صحبت نکنید ؟
آقای سو: آخه خانم من وظیفه م اینه بعدشم ارباب جوان گفتن ک هر جا ک رفتید من بهشون اطلاع بدم مخصوصا الان ک خیلی حساس شدن
ات: ولی تو اگه بهشون بگی من تو بد دردسر ی میوفتم خواهش میکنم ما ک جای بدی نمیریم میخ.ام برم پیش پزشک
راننده: دقیقا همینش باعث نگرانیه. شما سنتون خیلی کمه چرا باید ب دکتر قلب برید؟
ات: اگه قرار باشه بهشون بگی پس منو همینجا پیاده کن خودم میرم
راننده: بسیار خب من شما رو میبرم ولی لطفاً مراقب خودتون باشید
ات: ٱهوم حتما
بعد از چندمین ک رسیدن ات کمی منتظر موند تا نوبتش بشه و بعد رفت داخل
ات: سلام
دکتر: سلام خب خانم کیم ات درسته؟
ات: ام بله
دکتر: خب مشکلتون چیه
ات: خب من دیشب قفسه سینه م سمت چپ تیر وحشتناکی کشید و نفس هام تا منظم شده بود
دکتر: سابقه بیماری دارید؟
ات: امم نه
دکتر: خب دقیقا کجای قلبت تیر میکشید؟
ات: اینجا( مثلا دستشو گذاشته اونجا ک درد میکنه😐)
دکتر: خب نوار قلب باید بگیری اما احتمالاً چیز خاصی نیست خب حالت روحیت اون موقع چطور بود؟
ات: ب شدت حالم بد بود
دکتر : درست حدس زدم فشار عصبی ب قلبت فشار آورده فعلا برو برای نوار قلب
ات رفت نوار قلب گرفت و جوابش رو پیش دکتر برد تا ببینه وضعیت ش چطوره
دکتر: چیز خاصی نیست البته فعلا حمله عصبی بهت دست داده خب همراه داری ؟
ات: نه راستش نمیخوام خانواده م چیزی بدونن
دکتر: با این سن کمت این فشار ها اصلا برات خوب نیست من برات دارو تجویز میکنم اما باید حواست ب خودت باشه چیز. خاصی نیست ولی نباید بزاری ادامه پیدا کنه و دو ماه دیگه بیا پیشم تا ببینم وضعیتت چطوره و مرتب دارو هات رو مصرف کن
ات: بله خیلی ممنون
ات از مطب بیرون رفت و نفس راحتی کشید چون خیلی استرس داشت و فکر میکرد شاید ب عمل نیاز باشه ولی نبود
نسخه رو ب راننده داد تا براش تهیه کنه و بعد ب سمت عمارت حرکت کردن
وقتی رسیدن تهیونگ ک همزمان با ات رسید پرسید
تهیونگ: دیر کردی! کجا بودی؟
ات: فرودگاه
تهیونگ نگاهی ب ساعت مچی گرون قیمت ش نگاه انداخت و گفت
تهیونگ: عمو اینا تقریبا دو ساعت پیش رفتن ب من دروغ نگو کجا بودی ات!؟
ات آب دهنش و قورت دادو.....
سورپرایز خب این پارت رو گذاشتم چون فردا اصلا وقت ندارم گفتم ک منتظر نمونید
شرط پارت بعد:
۴۱۰تایی مون کنید
و ۵۰تا کامنت .🌈
ات ب راننده زنگ زد تا بیاد دنبالش تا برای قلبش بره دکتر صبح تلفنی پیش بهترین متخصص قلب و عروق وقت گرفته بود.
بعد از چندمین راننده رسید و سوار شد و آدرس مطب دکتر رو داد راننده ک کمی تعجب و کرد و بعدش راه افتاد
ات: آمممم آقای سو میشه در این مورد ک داریم میریم اون جا با کسی صحبت نکنید ؟
آقای سو: آخه خانم من وظیفه م اینه بعدشم ارباب جوان گفتن ک هر جا ک رفتید من بهشون اطلاع بدم مخصوصا الان ک خیلی حساس شدن
ات: ولی تو اگه بهشون بگی من تو بد دردسر ی میوفتم خواهش میکنم ما ک جای بدی نمیریم میخ.ام برم پیش پزشک
راننده: دقیقا همینش باعث نگرانیه. شما سنتون خیلی کمه چرا باید ب دکتر قلب برید؟
ات: اگه قرار باشه بهشون بگی پس منو همینجا پیاده کن خودم میرم
راننده: بسیار خب من شما رو میبرم ولی لطفاً مراقب خودتون باشید
ات: ٱهوم حتما
بعد از چندمین ک رسیدن ات کمی منتظر موند تا نوبتش بشه و بعد رفت داخل
ات: سلام
دکتر: سلام خب خانم کیم ات درسته؟
ات: ام بله
دکتر: خب مشکلتون چیه
ات: خب من دیشب قفسه سینه م سمت چپ تیر وحشتناکی کشید و نفس هام تا منظم شده بود
دکتر: سابقه بیماری دارید؟
ات: امم نه
دکتر: خب دقیقا کجای قلبت تیر میکشید؟
ات: اینجا( مثلا دستشو گذاشته اونجا ک درد میکنه😐)
دکتر: خب نوار قلب باید بگیری اما احتمالاً چیز خاصی نیست خب حالت روحیت اون موقع چطور بود؟
ات: ب شدت حالم بد بود
دکتر : درست حدس زدم فشار عصبی ب قلبت فشار آورده فعلا برو برای نوار قلب
ات رفت نوار قلب گرفت و جوابش رو پیش دکتر برد تا ببینه وضعیت ش چطوره
دکتر: چیز خاصی نیست البته فعلا حمله عصبی بهت دست داده خب همراه داری ؟
ات: نه راستش نمیخوام خانواده م چیزی بدونن
دکتر: با این سن کمت این فشار ها اصلا برات خوب نیست من برات دارو تجویز میکنم اما باید حواست ب خودت باشه چیز. خاصی نیست ولی نباید بزاری ادامه پیدا کنه و دو ماه دیگه بیا پیشم تا ببینم وضعیتت چطوره و مرتب دارو هات رو مصرف کن
ات: بله خیلی ممنون
ات از مطب بیرون رفت و نفس راحتی کشید چون خیلی استرس داشت و فکر میکرد شاید ب عمل نیاز باشه ولی نبود
نسخه رو ب راننده داد تا براش تهیه کنه و بعد ب سمت عمارت حرکت کردن
وقتی رسیدن تهیونگ ک همزمان با ات رسید پرسید
تهیونگ: دیر کردی! کجا بودی؟
ات: فرودگاه
تهیونگ نگاهی ب ساعت مچی گرون قیمت ش نگاه انداخت و گفت
تهیونگ: عمو اینا تقریبا دو ساعت پیش رفتن ب من دروغ نگو کجا بودی ات!؟
ات آب دهنش و قورت دادو.....
سورپرایز خب این پارت رو گذاشتم چون فردا اصلا وقت ندارم گفتم ک منتظر نمونید
شرط پارت بعد:
۴۱۰تایی مون کنید
و ۵۰تا کامنت .🌈
۴۷.۲k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.