عاشق خدمتکارم شدم پارت ۳ فصل دوم
*۳ ساعت بعد*
با صدای مزخرف زنگ گوشیم از خواب نازم بیدارشدمو....تا گوشیم رو جواب دادم....
صدای داد مینا توی گوشیم پیچید.....
مینا : الوووووو دختره ی خر معلو....
نزاشتم حرفشو کامل بزنه گفتم.......
ا/ت : آخه الاغ خر کسی الان زنگ میزنه منو از خواب نازم بیدار کردی
مینا : ای مورد شور خودتو و اون خوابتو باهم ببرن.... احمق میدونی ساعت چنده ( اینجارو با داد گفت)
ا/ت : نه برای چی
مینا : الاغ ساعت ۵ ظهره
ا/ت : خب باشه
مینا : ابلهههههه ساعت ۶ مگه قرار نداری
ا/ت : نه..........چییییییی وای بدبخت شدم
آخه نفهم چرا زودتر زنگ نزدی
مینا : گمشو به جای اینا برو لباستو بپوش سریع راه بی افت ....( قطع کرد)
مثل جت بلند شدمو همه کارامو انجام دادم
یه لباس پوشیدمو یه آرایش ملیح هم انجام دادم سریع به سمت ماشین حرکت کردمو با سریع ترین سرعت ممکن فقط روندم...
*۱۰ دقیقه بعد*
بعد از ۱۰ دقیقه به رستوران رسیدم.....به میزی که از قبل رزرو شده بود نگاهی انداختم خداروشکر هنوز نیومده بود رفتم به طرف میز تا خواستم بشینم دیدم یکی داره میاد طرف میز.....با توجه به تیپی که داشت قطعا همون کسی بود که میخواست با شرکت ما قرار داد ببنده......وقتی رسید به میز به نشانه ی احترام هردو کمی سرمون رو خم کردیم تا سرم رو آوردم بالا.....با....باورم نشد که....
با صدای مزخرف زنگ گوشیم از خواب نازم بیدارشدمو....تا گوشیم رو جواب دادم....
صدای داد مینا توی گوشیم پیچید.....
مینا : الوووووو دختره ی خر معلو....
نزاشتم حرفشو کامل بزنه گفتم.......
ا/ت : آخه الاغ خر کسی الان زنگ میزنه منو از خواب نازم بیدار کردی
مینا : ای مورد شور خودتو و اون خوابتو باهم ببرن.... احمق میدونی ساعت چنده ( اینجارو با داد گفت)
ا/ت : نه برای چی
مینا : الاغ ساعت ۵ ظهره
ا/ت : خب باشه
مینا : ابلهههههه ساعت ۶ مگه قرار نداری
ا/ت : نه..........چییییییی وای بدبخت شدم
آخه نفهم چرا زودتر زنگ نزدی
مینا : گمشو به جای اینا برو لباستو بپوش سریع راه بی افت ....( قطع کرد)
مثل جت بلند شدمو همه کارامو انجام دادم
یه لباس پوشیدمو یه آرایش ملیح هم انجام دادم سریع به سمت ماشین حرکت کردمو با سریع ترین سرعت ممکن فقط روندم...
*۱۰ دقیقه بعد*
بعد از ۱۰ دقیقه به رستوران رسیدم.....به میزی که از قبل رزرو شده بود نگاهی انداختم خداروشکر هنوز نیومده بود رفتم به طرف میز تا خواستم بشینم دیدم یکی داره میاد طرف میز.....با توجه به تیپی که داشت قطعا همون کسی بود که میخواست با شرکت ما قرار داد ببنده......وقتی رسید به میز به نشانه ی احترام هردو کمی سرمون رو خم کردیم تا سرم رو آوردم بالا.....با....باورم نشد که....
۷۷.۲k
۰۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.