فیک گذشته ی تلخ پارت ١٢
جیمین با تعجب پرسید
جیمین : چی
هانا در حالی که به زمین خیره شده بود گفت
هانا : بهت یه فرصت دیگه میدم
هانا برگشت و دوباره توی چشم های جیمین خیره شد و ادامه داد
هانا : ولی دوباره بهم ضربه نزن
جیمین با چشمانی که ذوق از توش معلوم بود به هانا خیره شد و لبش رو به لب هانا نزدیک کرد یک بوسه عاشقانه رو شروع کرد هردو همدیگر رو همراهی میکردند و نرم و عاشقانه همدیگر رو میبوسیدن بالاخره این بوسه عاشقانه تمام شد و از هم دیگه جدا شدند در حالی که به چشم های همدیگر خیره بودند جیمین گفت
جیمین : بهت قول میدم هیچ وقت ناراحتت نکنم فرشته ی من
هانا لبخندی زد و جیمین رو بغل کرد بالاخره اون شب عاشقانه تموم شد قرار بود فردا صبح برگردنند موقع ناهار همه دور میزی که توی محوطه بود نشستند و شروع به غذا خوردن کردنند جیمین و هانا دقیقا روبروی همدیگر نشسته بودند و جیمین همش یواشکی با دستاش برای هانا قلب نشون میداد و هانا از خجالت سرخ می شد بالاخره اون ناهار عاشقانه تموم شد و کارکنان رفتند برای آخرین عکاسی توی جنگل تقریبا هوا تاریک شده بود و هانا داشت توی محوطه قدم میزد که مین جه به طرفش اومد
مین جه : ببینم هانا وقت اضافه داری
هانا : آره برای چی ؟
مین جه : می خواستم درمورد یک موضوعی باهات صحبت کنم
هانا : باشه
مین جه : خب پس بریم کنار دریاچه ی توی جنگل بشینیم
هانا با مین جه رفت به سمت دریاچه و دقیقا جایی که دیشب به جیمین ابراز علاقه کرده بود نشست
مین جه : خب راستش نمیدونم از کجا شروع کنم من من عاشق شدم
هانا : واقعا این که خیلی خوبه حالا عاشق کی ؟
با حرفی که مین جه زد انگار سطل آب یخ روی سر هانا ریخته شد
مین جه : عاشق رئیس پارک شدم
مین جه دست های هانا رو گرفت و گفت
مین جه : هانا تو بهترین دوستمی میشه لطفاً بهم کمک کنی تا بتونم احساساتم رو به رئیس پارک بگم ؟ اینکار رو میکنی واسم درسته ؟
هانا توی شوکه خیلی بدی بود بهترین دوستش عاشق کسی شده بود که اون عاشقشه و بدتر از همه از اون کمک خواسته بود تا احساساتش رو به اون بگه به نظرتون هانا چیکار میکنه ؟ بین عشق و دوستی کدوم رو انتخاب میکنه ؟
شرایط پارت بعد :
٢۵ لایک
٢۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
جیمین : چی
هانا در حالی که به زمین خیره شده بود گفت
هانا : بهت یه فرصت دیگه میدم
هانا برگشت و دوباره توی چشم های جیمین خیره شد و ادامه داد
هانا : ولی دوباره بهم ضربه نزن
جیمین با چشمانی که ذوق از توش معلوم بود به هانا خیره شد و لبش رو به لب هانا نزدیک کرد یک بوسه عاشقانه رو شروع کرد هردو همدیگر رو همراهی میکردند و نرم و عاشقانه همدیگر رو میبوسیدن بالاخره این بوسه عاشقانه تمام شد و از هم دیگه جدا شدند در حالی که به چشم های همدیگر خیره بودند جیمین گفت
جیمین : بهت قول میدم هیچ وقت ناراحتت نکنم فرشته ی من
هانا لبخندی زد و جیمین رو بغل کرد بالاخره اون شب عاشقانه تموم شد قرار بود فردا صبح برگردنند موقع ناهار همه دور میزی که توی محوطه بود نشستند و شروع به غذا خوردن کردنند جیمین و هانا دقیقا روبروی همدیگر نشسته بودند و جیمین همش یواشکی با دستاش برای هانا قلب نشون میداد و هانا از خجالت سرخ می شد بالاخره اون ناهار عاشقانه تموم شد و کارکنان رفتند برای آخرین عکاسی توی جنگل تقریبا هوا تاریک شده بود و هانا داشت توی محوطه قدم میزد که مین جه به طرفش اومد
مین جه : ببینم هانا وقت اضافه داری
هانا : آره برای چی ؟
مین جه : می خواستم درمورد یک موضوعی باهات صحبت کنم
هانا : باشه
مین جه : خب پس بریم کنار دریاچه ی توی جنگل بشینیم
هانا با مین جه رفت به سمت دریاچه و دقیقا جایی که دیشب به جیمین ابراز علاقه کرده بود نشست
مین جه : خب راستش نمیدونم از کجا شروع کنم من من عاشق شدم
هانا : واقعا این که خیلی خوبه حالا عاشق کی ؟
با حرفی که مین جه زد انگار سطل آب یخ روی سر هانا ریخته شد
مین جه : عاشق رئیس پارک شدم
مین جه دست های هانا رو گرفت و گفت
مین جه : هانا تو بهترین دوستمی میشه لطفاً بهم کمک کنی تا بتونم احساساتم رو به رئیس پارک بگم ؟ اینکار رو میکنی واسم درسته ؟
هانا توی شوکه خیلی بدی بود بهترین دوستش عاشق کسی شده بود که اون عاشقشه و بدتر از همه از اون کمک خواسته بود تا احساساتش رو به اون بگه به نظرتون هانا چیکار میکنه ؟ بین عشق و دوستی کدوم رو انتخاب میکنه ؟
شرایط پارت بعد :
٢۵ لایک
٢۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
۶۵.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.