انتقام/پارت 4
انتقام]
پارت 4]
از زبان راوی]
_خبببببببب 3 ساعت گیر تو افتادم.
+بیا از این سه ساعت بهترین استفاده رو ببریم
-(در حال تصور کردن چیزهای هنتای)
-عمراااا!اصلا با تو حال نمیده
+منحرف
+منحرف بدبخت
-اووو حالا فهمیدم منظورت چیه.
-من کیوکوعم
+منم دازای
-میدونستم
+خوبه
سکوت*
(1 ساعت بعد)
دازای و کیوکو هردو خوابشون برده.
رینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
-جیغغغغغغغغغغغغغغغ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
-چتههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
+خودت چتههههههههههههههههه
رینگگگگگگ رینگگگگگگگ
-تلفنت زنگ خورد
+الو؟موری سان؟.الان بیام؟باشه.خودمو میرسونم.
+هوی پاشو بیا با موری سان جلسه داریم.
-اومدمممممممممم
گذر زمان*
دازای در دفتر موری سانو باز میکنه و وارد میشه.
موری:بشینید.
دازای صندلی سمت راست و کیوکو صندلی سمت چپو انتخاب میکنه.
موری:خب کیوکو سان ما تورو قبول کردیم.
-ایولللللللللللللل
موری:ولی یه شرط داره.
-اومممممم باشه میشنوم
موری:باید خونه ی دازای بخوابی
-زندگیم قبلش گه بود الان گه تر شد
+یعنی واقعا دوس نداری با من بخوابی؟(نگاه دخترکش)
-میدونستی با این نگاهت شبیه اسکلا میشی؟
+موری ساننننننننننن
موری:راس میگه.
الیس از ناکجا اباد ظاهر میشود*
الیس:اسکل احمق
+هقققققققققققق هقققققققققققققق قلبم شیکستتتتتتتتتتتتتتت
-چه بهتر
کیوکو بلند میشه و میگه:موری سان! من دیگه میرم.
بعد رو به دازای برمیگرده و میگه:توی احمقم پاشو.کار دارم
پایان پارت]
پارت 4]
از زبان راوی]
_خبببببببب 3 ساعت گیر تو افتادم.
+بیا از این سه ساعت بهترین استفاده رو ببریم
-(در حال تصور کردن چیزهای هنتای)
-عمراااا!اصلا با تو حال نمیده
+منحرف
+منحرف بدبخت
-اووو حالا فهمیدم منظورت چیه.
-من کیوکوعم
+منم دازای
-میدونستم
+خوبه
سکوت*
(1 ساعت بعد)
دازای و کیوکو هردو خوابشون برده.
رینگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
-جیغغغغغغغغغغغغغغغ جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
+جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
-چتههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
+خودت چتههههههههههههههههه
رینگگگگگگ رینگگگگگگگ
-تلفنت زنگ خورد
+الو؟موری سان؟.الان بیام؟باشه.خودمو میرسونم.
+هوی پاشو بیا با موری سان جلسه داریم.
-اومدمممممممممم
گذر زمان*
دازای در دفتر موری سانو باز میکنه و وارد میشه.
موری:بشینید.
دازای صندلی سمت راست و کیوکو صندلی سمت چپو انتخاب میکنه.
موری:خب کیوکو سان ما تورو قبول کردیم.
-ایولللللللللللللل
موری:ولی یه شرط داره.
-اومممممم باشه میشنوم
موری:باید خونه ی دازای بخوابی
-زندگیم قبلش گه بود الان گه تر شد
+یعنی واقعا دوس نداری با من بخوابی؟(نگاه دخترکش)
-میدونستی با این نگاهت شبیه اسکلا میشی؟
+موری ساننننننننننن
موری:راس میگه.
الیس از ناکجا اباد ظاهر میشود*
الیس:اسکل احمق
+هقققققققققققق هقققققققققققققق قلبم شیکستتتتتتتتتتتتتتت
-چه بهتر
کیوکو بلند میشه و میگه:موری سان! من دیگه میرم.
بعد رو به دازای برمیگرده و میگه:توی احمقم پاشو.کار دارم
پایان پارت]
۳.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.