از تو، چنان رنجی به من رسیده
از تو، چنان رنجی به من رسیده
که هرگز انتظارش را از هیچ جنبندهای نداشتم.
حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است.
اما با تمام این مرارتها،
صورتت برای من هنوز خوشبختیست؛
خود زندگیست.
هیچ کاری نمیتوانم بکنم،
هیچ کاری نکردهام
که از این عشق رها شوم
که از درون تهیام کرده
پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند.
هیچ کاری از دستم برنمیآید.
خوب میدانم،
و تو را تا آخر دوست خواهم داشت.
"آلبر کامو"
که هرگز انتظارش را از هیچ جنبندهای نداشتم.
حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است.
اما با تمام این مرارتها،
صورتت برای من هنوز خوشبختیست؛
خود زندگیست.
هیچ کاری نمیتوانم بکنم،
هیچ کاری نکردهام
که از این عشق رها شوم
که از درون تهیام کرده
پیش از اینکه تا ته قلبم را لبریز کند.
هیچ کاری از دستم برنمیآید.
خوب میدانم،
و تو را تا آخر دوست خواهم داشت.
"آلبر کامو"
۲.۲k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.