ماه و خورشید
پارت ۵۰
☆ صبح روز بعد ساعت ۴و نیم ☆
با زمزمه ی ینفر در گوشم بیدار شدم
ته: او پاپی بیدار شدی
کوک: برو ته ته خوابم میاد " خواب الود "
ته: با بقیه ی معلما اومدیم دیدنت
کوک؛ من خوابم میاد ته ته اذیت نکن " کیوت خواب الود "
معلم کلاس 1: از کی تا حالا جئون انقدر خوابالو شده
سریع نشستم روتختم
کوک: سلام استادان عزیز
ته: دیدی گفتم
کوک: اخه کی ساعت چهارو نیم میاد دیدن دانشجوش
استادا: ما
تهیونگ نشست منم خدومو بهش تیکه دادمو چشمامو بشتم
ته: گرمت نیشت اخه کی با هودی میخوابه
کوک: من
( به جای " از نقطه استفاده میکنم)
ته: بشین کارت داریم
کوک: من دیگه برای هیچ مسابقه ای ثبت نام نمیکنم
استاد کلاس 5: ما هممون مافیاییم ولی نمیتونیم گوشیه مدیرو هک کمیم و چون تو ادم قابل اعتمادی هستی و هکر خوبی هستی میخوایم تو برامون این کارم انجام بدی
کوک: خب گوشیشو دارین
ته: بیا
دست کش دست کردم و سطح گوشیرو تمیز کردم
ساعت 5 و ۴5 دقیه
کوک: تموم شد بفرمایین
ته: گفتم پاپی کارشو بلده
استاد کلاس ۴:اول نمیدونستیم پاپی کیه فکر کردیم دخترهکه مارو اورد اینجا
کوک: جناب کیم تا بهم میگهپاپی یا خرگوش کوچولو منم بعضی وقت ها بهش میگم ته ته
استاد کلاس ۲: همیشه ارزو داشتم شاگردام بهم برسن و الان رسیدن زوج خیلی خوبی هستین
ته: لطف دارین خانم
کوک: خب برید برید میخوام بخوابم
ته: نظرت چیه بیای پیش من بخوابی
استاد کلاس ۳: راست میگه دینطوری هیچ کس بهتون شک نمیکنه چون فکر میکنن کل شبو باهم بودین
کوک: لباسمو عوض کنم میام
ته: اوکی دم درم
رفتن بیرون منم لبدسمو عوض کردم و رفتم بیرون و با تهیونگ رفتم تو اتاقش و خوابیدیم
ساعت ۷ بیدار شدم و تهیونگو بیدار کردم وسیله هامو جمع کردمو رفتم تو کلاس
هاری: سلام کوکی دیر اومدی
شیا: هیونگ گلم
کوک: کوفت و هیونگ بعدشم من خوابم میاد
نشستم سرجام که مدیر با میرای اومد
مدیر: توضیح بده
میرای: دیشب اومده بودم پروندمو تحویل بدم که دیدم جئون و استادا باهم از اتاقش میان بیرون و شنیدم میگن گوشیتونو هک کرد
مدیر: جئون واسه چی این کارو کردی
کوک: من این......
بو پرتاب چیزی به سرم پرت شدم عقب که همون موقع تهیونگ و بچه ها که تازه از کره اومده بودن با بقیه ی استاوا اومدن
ته: چخبر شده
که مدیر دوباره یه چیزی سمتم پرت کرد که بهشکمم برخورد کرد
مدیر: عوضیه احمق
همه ی استاده وسیله هاشونو گذاشتن یه کنار و با هیونگام و دوهیون و ارویین جلوی مدیر وایسادن و اسامی و جیا و هانا و شیا وشینا و هاری اومدن سمت من
مدیر: شما با چه....
ته: بزار بهت بگم توی احمق با چه اجازه ای به سمت همسر من چیزی پرت کردی. ترسناک.
جیمین:.....
🌕🌑
☆ صبح روز بعد ساعت ۴و نیم ☆
با زمزمه ی ینفر در گوشم بیدار شدم
ته: او پاپی بیدار شدی
کوک: برو ته ته خوابم میاد " خواب الود "
ته: با بقیه ی معلما اومدیم دیدنت
کوک؛ من خوابم میاد ته ته اذیت نکن " کیوت خواب الود "
معلم کلاس 1: از کی تا حالا جئون انقدر خوابالو شده
سریع نشستم روتختم
کوک: سلام استادان عزیز
ته: دیدی گفتم
کوک: اخه کی ساعت چهارو نیم میاد دیدن دانشجوش
استادا: ما
تهیونگ نشست منم خدومو بهش تیکه دادمو چشمامو بشتم
ته: گرمت نیشت اخه کی با هودی میخوابه
کوک: من
( به جای " از نقطه استفاده میکنم)
ته: بشین کارت داریم
کوک: من دیگه برای هیچ مسابقه ای ثبت نام نمیکنم
استاد کلاس 5: ما هممون مافیاییم ولی نمیتونیم گوشیه مدیرو هک کمیم و چون تو ادم قابل اعتمادی هستی و هکر خوبی هستی میخوایم تو برامون این کارم انجام بدی
کوک: خب گوشیشو دارین
ته: بیا
دست کش دست کردم و سطح گوشیرو تمیز کردم
ساعت 5 و ۴5 دقیه
کوک: تموم شد بفرمایین
ته: گفتم پاپی کارشو بلده
استاد کلاس ۴:اول نمیدونستیم پاپی کیه فکر کردیم دخترهکه مارو اورد اینجا
کوک: جناب کیم تا بهم میگهپاپی یا خرگوش کوچولو منم بعضی وقت ها بهش میگم ته ته
استاد کلاس ۲: همیشه ارزو داشتم شاگردام بهم برسن و الان رسیدن زوج خیلی خوبی هستین
ته: لطف دارین خانم
کوک: خب برید برید میخوام بخوابم
ته: نظرت چیه بیای پیش من بخوابی
استاد کلاس ۳: راست میگه دینطوری هیچ کس بهتون شک نمیکنه چون فکر میکنن کل شبو باهم بودین
کوک: لباسمو عوض کنم میام
ته: اوکی دم درم
رفتن بیرون منم لبدسمو عوض کردم و رفتم بیرون و با تهیونگ رفتم تو اتاقش و خوابیدیم
ساعت ۷ بیدار شدم و تهیونگو بیدار کردم وسیله هامو جمع کردمو رفتم تو کلاس
هاری: سلام کوکی دیر اومدی
شیا: هیونگ گلم
کوک: کوفت و هیونگ بعدشم من خوابم میاد
نشستم سرجام که مدیر با میرای اومد
مدیر: توضیح بده
میرای: دیشب اومده بودم پروندمو تحویل بدم که دیدم جئون و استادا باهم از اتاقش میان بیرون و شنیدم میگن گوشیتونو هک کرد
مدیر: جئون واسه چی این کارو کردی
کوک: من این......
بو پرتاب چیزی به سرم پرت شدم عقب که همون موقع تهیونگ و بچه ها که تازه از کره اومده بودن با بقیه ی استاوا اومدن
ته: چخبر شده
که مدیر دوباره یه چیزی سمتم پرت کرد که بهشکمم برخورد کرد
مدیر: عوضیه احمق
همه ی استاده وسیله هاشونو گذاشتن یه کنار و با هیونگام و دوهیون و ارویین جلوی مدیر وایسادن و اسامی و جیا و هانا و شیا وشینا و هاری اومدن سمت من
مدیر: شما با چه....
ته: بزار بهت بگم توی احمق با چه اجازه ای به سمت همسر من چیزی پرت کردی. ترسناک.
جیمین:.....
🌕🌑
۳.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.