فیک پیوند عاشقانه پارت ٨
کوک : تهیونگ داری کجا میری
تهیونگ : نمی تونم همینجوری دست روی دست بزارم و به امید اون احمق ها باشم می خوام خودم برم دنبال هانا بگردم
تا کوک اومد حرفی بزنه یکی از بادیگارد ها با سرعت اومد سمتشون و گفت
بادیگارد : قربان یک نامه برای شما اومده
تهیونگ : چی ؟ بده به من نامه رو
تهیونگ نامه رو از بادیگارد گرفت و به همراه کوک شروع به خواندن نامه کرد
کوک : اون می خواد ما رو ببینه ؟!
تهیونگ : باید سریع بریم به جایی که قرار رو گذاشته تا بفهمیم اون عوضی در عوض هانا چی می خواد
تهیونگ و کوک با هم رفتن و سوار یک ماشین شدند و حرکت کردند بادیگارد ها هم برای اطمینان با چند ماشین دیگه دنبالشون حرکت کردند تا به یک عمارت بزرگ رسیدن نگهبان با دیدنشون در رو باز کرد اونها وارد عمارت شدن و ماشین رو گوشه ای پارک کردند و پیاده شدند صدای اهنگ توی کل عمارت شنیده می شد بادیگاردی سمتشون اومد و گفت
بادیگار: همراه من بیاید لطفا
تهیونگ و کوک هم به همراه بادیگارد هاشون دنبال اون بادیگارد راه افتادن تا به حیاطی بزرگ با کلی گل رسیدن مردی پشت به آنها نشسته بود و داشت دستش رو با ریتم آهنگ تکون میداد بادیگارد رفت و در گوش اون مرد چیزی گفت که مرده برگشت همون عوضی ای بود که هانا رو دزدیده بود با نیشخند به کوک تهیونگی که به نظر عصبانی میرسیدند نگاه کرد و گفت
مرده : بشینید
تهیونگ و کوک نشست
تهیونگ : در عوض هانا چی می خوای ؟
مرده : آروم تهیونگ عجله برای چی
مرده به خدمتکار کنارش علامت داد و اون رفت و یک سینی شربت آورد و جلوی پسرا گذاشت
کوک : ممنونم ولی میل نداریم
مرده : اوکی هرجور خودتون می دونید خب می خواستم بگم که من در عوض هانا هیچی نمی خوام
و مرد بلند خندید
تهیونگ و کوک : چی ؟!
مرده : برای چی باید گنجینه ای به این خوبی رو از دست بدم اول اینکه اون نقطه ضعف شما دوتا هست پس هر کار بگم برام می کنید دوم اینکه اون بسیار زیبا و خوش اندام هست
تهیونگ : دهن کثیفت رو ببند عوضی به چه حقی جرات می کنی همچین غلطی کنی
مرده : برای چی نتونم الان هانا پیش منه و من هرکار دلم بخواد باهاش می کنم
تهیونگ و کوک عصبی شدند و اسلحه هاشون رو درآوردن و به بادیگارد ها شلیک کردند با این کار توی عمارت غوغایی به پا شد و هر دو گروه شروع به تیراندازی به هم کردند ولی متاسفانه اون عوضی فرار کرد تهیونگ و کوک عصبی به عمارت برگشتند
تهیونگ : من اون عوضی رو زنده نمیزارم فقط اگر دستم بهش نرسه
کوک : سریعا به همه بادیگارد ها خبر بده برن دنبال اون عوضی بگردند
بادیگارد : بله قربان
در همان لحظه ناگهان مکس که یکی از هکر ها بود بدو بدو به سمت تهیونگ و کوک اومد و گفت
مکس : هانا رو پیدا کردم
خب بالاخره پنج پارتی که گفتم رو گذاشتم از دستتون ناراحتم من دستم نابود شد پنج پارت گذاشتم ولی شما لایک نمی کنید😔اگر لایک و کامنت ها زیاد نباشه ادامه نمیدم چون انگیزه ای برای نوشتن ندارم برای پارت بعد هم باید لایک های پنج تا پارتی که گذاشتم بالای ٢٠ تا باشه حالا خود دانید می خواهید لایک کنید می خواهید نکنید
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
تهیونگ : نمی تونم همینجوری دست روی دست بزارم و به امید اون احمق ها باشم می خوام خودم برم دنبال هانا بگردم
تا کوک اومد حرفی بزنه یکی از بادیگارد ها با سرعت اومد سمتشون و گفت
بادیگارد : قربان یک نامه برای شما اومده
تهیونگ : چی ؟ بده به من نامه رو
تهیونگ نامه رو از بادیگارد گرفت و به همراه کوک شروع به خواندن نامه کرد
کوک : اون می خواد ما رو ببینه ؟!
تهیونگ : باید سریع بریم به جایی که قرار رو گذاشته تا بفهمیم اون عوضی در عوض هانا چی می خواد
تهیونگ و کوک با هم رفتن و سوار یک ماشین شدند و حرکت کردند بادیگارد ها هم برای اطمینان با چند ماشین دیگه دنبالشون حرکت کردند تا به یک عمارت بزرگ رسیدن نگهبان با دیدنشون در رو باز کرد اونها وارد عمارت شدن و ماشین رو گوشه ای پارک کردند و پیاده شدند صدای اهنگ توی کل عمارت شنیده می شد بادیگاردی سمتشون اومد و گفت
بادیگار: همراه من بیاید لطفا
تهیونگ و کوک هم به همراه بادیگارد هاشون دنبال اون بادیگارد راه افتادن تا به حیاطی بزرگ با کلی گل رسیدن مردی پشت به آنها نشسته بود و داشت دستش رو با ریتم آهنگ تکون میداد بادیگارد رفت و در گوش اون مرد چیزی گفت که مرده برگشت همون عوضی ای بود که هانا رو دزدیده بود با نیشخند به کوک تهیونگی که به نظر عصبانی میرسیدند نگاه کرد و گفت
مرده : بشینید
تهیونگ و کوک نشست
تهیونگ : در عوض هانا چی می خوای ؟
مرده : آروم تهیونگ عجله برای چی
مرده به خدمتکار کنارش علامت داد و اون رفت و یک سینی شربت آورد و جلوی پسرا گذاشت
کوک : ممنونم ولی میل نداریم
مرده : اوکی هرجور خودتون می دونید خب می خواستم بگم که من در عوض هانا هیچی نمی خوام
و مرد بلند خندید
تهیونگ و کوک : چی ؟!
مرده : برای چی باید گنجینه ای به این خوبی رو از دست بدم اول اینکه اون نقطه ضعف شما دوتا هست پس هر کار بگم برام می کنید دوم اینکه اون بسیار زیبا و خوش اندام هست
تهیونگ : دهن کثیفت رو ببند عوضی به چه حقی جرات می کنی همچین غلطی کنی
مرده : برای چی نتونم الان هانا پیش منه و من هرکار دلم بخواد باهاش می کنم
تهیونگ و کوک عصبی شدند و اسلحه هاشون رو درآوردن و به بادیگارد ها شلیک کردند با این کار توی عمارت غوغایی به پا شد و هر دو گروه شروع به تیراندازی به هم کردند ولی متاسفانه اون عوضی فرار کرد تهیونگ و کوک عصبی به عمارت برگشتند
تهیونگ : من اون عوضی رو زنده نمیزارم فقط اگر دستم بهش نرسه
کوک : سریعا به همه بادیگارد ها خبر بده برن دنبال اون عوضی بگردند
بادیگارد : بله قربان
در همان لحظه ناگهان مکس که یکی از هکر ها بود بدو بدو به سمت تهیونگ و کوک اومد و گفت
مکس : هانا رو پیدا کردم
خب بالاخره پنج پارتی که گفتم رو گذاشتم از دستتون ناراحتم من دستم نابود شد پنج پارت گذاشتم ولی شما لایک نمی کنید😔اگر لایک و کامنت ها زیاد نباشه ادامه نمیدم چون انگیزه ای برای نوشتن ندارم برای پارت بعد هم باید لایک های پنج تا پارتی که گذاشتم بالای ٢٠ تا باشه حالا خود دانید می خواهید لایک کنید می خواهید نکنید
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۷.۳k
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.