ماه من پارت ۱۰ آخر
€ امپراطور من از یه جا دیگه اومدم اما عاشق شما شدم همون موقع که به دیدنم اومدین ....
_ حالت خوبه؟ توکه اگه اینجا عاشق شی اینجا باید زندگی کنی من چی ؟
€ متاسفم ا/ت منو ببخش . رف ته رو بوسید
بدون توجه به بقیه منم دسته کوکو گرفتمو بوسیدمش تا یه نوری زد و من تو جهان خودم بیدار شدم توی رخت خوابم ... همش خواب بود؟ ای کاش نبود زنگ زدم سویا جواب نمیداد زنگ زدم مامانش
م. گریه
_ چیشده خاله
م. سویا
_ چی؟ سویا چی؟
م. تو خواب تو خواب مرد
_ هاااا؟ ای وای
م. چیکار کنم بچم . گریه
_ نگران نباشین جاش امنه
م. منظورت چیه؟
_ اون توی یه جهان دیگه به یکی دیگه خوشبخته
م. نمیفهمم
_ اون با امپراتور سال .... ازدواج کرده
م. هه؟
_ بدونین در آغوش معشوقشه
م. نفهمیدم چی گفتی ولی کارساز نبود
_ خیلی خب ببخشید باید برم بای
م. بای
_ برم بیرون خیلی بهتره ازینکه عاشق شدم و معشوقم دیگه نیس بشینم گریه کنم
۲ ساعت بعد
داشتم پیاده روی میکردم به یکی برخوردم نگاش کردم اون اون کوک بود ولی اون منو منو نمیشناخت مطمئینم فقط منو سویا اونجا بودیم شایدم نمیدونم فقط رد شدم برم یهو منو یکی کشید سمته خودشو و منو انداخت بغلش اون کوک بود
+ چطوری ملکه؟
_ تو منو میشناسی؟
+ چرا نشناسمت عزیزم
_ خیلی خوشحالم
+ صفت تر بغلش کرد . وقتی بوسیدیم خیلی خوب بود . لبخند
_ سویا ... دوستم اون مرد
+ چی؟
_ من فکر کنم بخاطره اینه که اونو انتخاب کرد ...
+مهم نیس معشوق قشنگم
....
تمامممم
_ حالت خوبه؟ توکه اگه اینجا عاشق شی اینجا باید زندگی کنی من چی ؟
€ متاسفم ا/ت منو ببخش . رف ته رو بوسید
بدون توجه به بقیه منم دسته کوکو گرفتمو بوسیدمش تا یه نوری زد و من تو جهان خودم بیدار شدم توی رخت خوابم ... همش خواب بود؟ ای کاش نبود زنگ زدم سویا جواب نمیداد زنگ زدم مامانش
م. گریه
_ چیشده خاله
م. سویا
_ چی؟ سویا چی؟
م. تو خواب تو خواب مرد
_ هاااا؟ ای وای
م. چیکار کنم بچم . گریه
_ نگران نباشین جاش امنه
م. منظورت چیه؟
_ اون توی یه جهان دیگه به یکی دیگه خوشبخته
م. نمیفهمم
_ اون با امپراتور سال .... ازدواج کرده
م. هه؟
_ بدونین در آغوش معشوقشه
م. نفهمیدم چی گفتی ولی کارساز نبود
_ خیلی خب ببخشید باید برم بای
م. بای
_ برم بیرون خیلی بهتره ازینکه عاشق شدم و معشوقم دیگه نیس بشینم گریه کنم
۲ ساعت بعد
داشتم پیاده روی میکردم به یکی برخوردم نگاش کردم اون اون کوک بود ولی اون منو منو نمیشناخت مطمئینم فقط منو سویا اونجا بودیم شایدم نمیدونم فقط رد شدم برم یهو منو یکی کشید سمته خودشو و منو انداخت بغلش اون کوک بود
+ چطوری ملکه؟
_ تو منو میشناسی؟
+ چرا نشناسمت عزیزم
_ خیلی خوشحالم
+ صفت تر بغلش کرد . وقتی بوسیدیم خیلی خوب بود . لبخند
_ سویا ... دوستم اون مرد
+ چی؟
_ من فکر کنم بخاطره اینه که اونو انتخاب کرد ...
+مهم نیس معشوق قشنگم
....
تمامممم
۹.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.