مافیا ی عاشق

مافیا ی عاشق

p16

ا.ت: ازت خوشم... اومده
ته: راستش..
ا.ت: از من بدت میاد؟
ته: نه منم بهت علاقه پیدا کردم
ویو ته
از درون داشتم از خوشحالی میمردم فک نمیکرد دوسم داشته باشه
از موقعیت استفاده کردم نزدیک صورت ا.ت شدم
ا.ت: چچ.. چکار میکنی؟
ته: بهم. افتخار دوست پسر بودن برای شما رو میدین لیدی؟
ویو ا.ت
چچچییییییییییی یعنی الان واقعا بهم پیشنهاد داددد
ا.ت: ب.. بـله
ویو ته
از خوشحالی داشتم جر میخوردم نزدیک. صورتش شدم طوری که نفسامون بهم برخورد میکرد لبامو گذاشتم رو. لباش و ی بوسه زدم
ا.ت: چچ.. چکار. کردییی
ته: مگه. دوست پسرت نیستم؟
ا.ت: چرا هستی
ته: پس چرا بدت اومد؟
ا.ت: توی اولین روز که نباید این کارو. میکردی
ته: برای اینکه باور کنم دوستم داری اینکارو. کردم لیدی
ا.ت: اوهوم
ویو ا.ت
رسیدم خونه و دیدم کوک. مث الاغا داره نگام میکنه
ا.ت: مواد زدی یا جن دیدی؟
کوک: جفتش
ا.ت: الاغغغغ
کوک: کجا بودی دیشب؟
ا.ت: هیچی خونه دوستم بودم
کوک: اهان
ویو ا.ت
صبح اماده شدم رفتم محل کارم قبل از اومدن ته چندتا لباس انتخاب کردم
ته: لیدی اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت: هیــــــــس ساکتتت الان همه میفهمن
ته: خب بفهمن
ا.ت: مامانم میکشممم
ته: کسی غلط میکنه رو تو دست بلند کنه
ویو ا.ت
عشقی که بهش داشتم بیشتر میشد
پرش زمانی به پایان کارش
ته: لیدی میشه.....