ریکشن پسرای اسلیترین اگه...
pov:وقتی بی دلیل گریت میگیره
متیو:(آهی میکشه و تورو توی بغلش میگیره) «ا/تم...کی گریت رو دراورده؟ به مرلین قسم میخورم اگه کسی باعث گریت باشه...
تام:(اخمی میکند و اروم دستت رو میگیره) «ا/ت, اتفاقی افتاده؟ ا/ت«نه...» *تام اروم میخندد و توی بغلش فرو میبرتت* «نبینم فرشتم گریه کنه...»
دریکو:(با نگرانی شدید به سمتت میاد) ا/ت؟! چی شده؟ بابام بهت چیزی گفته؟ ا/ت«نه...چیزی نیست...» دریکو:«خانوم مالفوی...نمیخوای به من بگی چی باعث اشکای زیبات شده؟»
تئو:(بغلت میکنه و سرت رو نوازش میکنه) «ششش...تو دختر منی...دختر من گریه نمیکنه...»
لورنزو:(وقتی میبینه داری گریه میکنی میره و برات یک بسته شکلات قلبی میگیره و میزاره جلوی در اتاقت و یک نوشته) :هروقت آروم شدی بیا پیشم، نگران کالری شکلات ها هم نباش، من لپ های نرمالوت رو دوست دارم:)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
امیدوارم لذتشو برده باشین💚
درخواستی داشتین کامنت کنین:))
متیو:(آهی میکشه و تورو توی بغلش میگیره) «ا/تم...کی گریت رو دراورده؟ به مرلین قسم میخورم اگه کسی باعث گریت باشه...
تام:(اخمی میکند و اروم دستت رو میگیره) «ا/ت, اتفاقی افتاده؟ ا/ت«نه...» *تام اروم میخندد و توی بغلش فرو میبرتت* «نبینم فرشتم گریه کنه...»
دریکو:(با نگرانی شدید به سمتت میاد) ا/ت؟! چی شده؟ بابام بهت چیزی گفته؟ ا/ت«نه...چیزی نیست...» دریکو:«خانوم مالفوی...نمیخوای به من بگی چی باعث اشکای زیبات شده؟»
تئو:(بغلت میکنه و سرت رو نوازش میکنه) «ششش...تو دختر منی...دختر من گریه نمیکنه...»
لورنزو:(وقتی میبینه داری گریه میکنی میره و برات یک بسته شکلات قلبی میگیره و میزاره جلوی در اتاقت و یک نوشته) :هروقت آروم شدی بیا پیشم، نگران کالری شکلات ها هم نباش، من لپ های نرمالوت رو دوست دارم:)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
امیدوارم لذتشو برده باشین💚
درخواستی داشتین کامنت کنین:))
۶۱۸
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.