پارت دو رقص مرگ پارت آخره
بلند شدم دیگ از همشون بدم میادددد
رفتم پیش دوستم به زور ازش ماشین و تفن گش رو گرفتم و رفتم شب شد رفتم دنبالشون آدرس رو از خواهرش گرفتم ...پشت سر ماشین ها حرکت کردم ...چرا همه خوشحالن و کسی به خاطر این اتفاق غمگین نیست حتی پدرش ...ماشین عروس وایستاد ماشین ها کنار رفتن همه بوق میزن به خونه رسیده بودن دیگ کسی بوق نزد
@همه دست از بوق زدن کشیدن ولی یه نفر هنوز بوق میزد هوپی دستش روی بوق بود بعد چند لحظه که بکهیون رو دید فوری گاز داد و بکهیون رو با ماشین زد ....همه جیغ زدن و ترسیدن تف نگ رو برداشت از ماشین پیاده شد ...با ات نگا میکرد تعجب کرده بود
رفت طرفش تف نگ رو گذاشت رو سر ات گفت :♡چقدر زیبا شدی تو این لباس ...چرا دروغ گفتی *چیکار کردی چرا بکهیون رو گشتیییی ♡اینقدر برات مهمه ...ات تو منو کشتی ...نابودم کردی ...تو هم باید مثل بکهیون بمیری ...یه کوگوله ...فقط یکی شلیک میکنم تا تو هم بری به جهنم .....نه صبر کن جهنم ...جهنم تو همین جاست به جهنم خوش اومدی ....
هوپی تف نگ رو رو سر خودش گذاشت رو شلیک کرد آخرین جمله ای که گفت (دوست داشتم لعنتی )بود لباس عروس ات خونی شد به دو پسر نگا کرد اون حالا فهمید واقعا هوپی رو دوست داشت بکهیون رو فقط برای پول میخواست ....تف نگ رو برداشت رو سر خودش گذاشت و شلیک کرد ...ولی گوگوله نداشت ...چند بار دیگ امتحان کرد نشد ....
حالا از اون شبو اون ماجرا یک سال میگذره هر دو خاک شدن هم هوپی هم بکهیون...
دختر میخندید...دختر میرقصید و میگفت:منم دوست دارم لعنتی ....من خوشحالممم ...من غمگین نیستم
دختر می خندید ...دختر میرقصید.... در حیاط تیمارستان .......
_____________
بله ات هم از دوری جی هوپ دیوانه شد ...خاک تو سر ات کنند من که با کله میرفتم پیش هوپی ....خب تمام شد
رفتم پیش دوستم به زور ازش ماشین و تفن گش رو گرفتم و رفتم شب شد رفتم دنبالشون آدرس رو از خواهرش گرفتم ...پشت سر ماشین ها حرکت کردم ...چرا همه خوشحالن و کسی به خاطر این اتفاق غمگین نیست حتی پدرش ...ماشین عروس وایستاد ماشین ها کنار رفتن همه بوق میزن به خونه رسیده بودن دیگ کسی بوق نزد
@همه دست از بوق زدن کشیدن ولی یه نفر هنوز بوق میزد هوپی دستش روی بوق بود بعد چند لحظه که بکهیون رو دید فوری گاز داد و بکهیون رو با ماشین زد ....همه جیغ زدن و ترسیدن تف نگ رو برداشت از ماشین پیاده شد ...با ات نگا میکرد تعجب کرده بود
رفت طرفش تف نگ رو گذاشت رو سر ات گفت :♡چقدر زیبا شدی تو این لباس ...چرا دروغ گفتی *چیکار کردی چرا بکهیون رو گشتیییی ♡اینقدر برات مهمه ...ات تو منو کشتی ...نابودم کردی ...تو هم باید مثل بکهیون بمیری ...یه کوگوله ...فقط یکی شلیک میکنم تا تو هم بری به جهنم .....نه صبر کن جهنم ...جهنم تو همین جاست به جهنم خوش اومدی ....
هوپی تف نگ رو رو سر خودش گذاشت رو شلیک کرد آخرین جمله ای که گفت (دوست داشتم لعنتی )بود لباس عروس ات خونی شد به دو پسر نگا کرد اون حالا فهمید واقعا هوپی رو دوست داشت بکهیون رو فقط برای پول میخواست ....تف نگ رو برداشت رو سر خودش گذاشت و شلیک کرد ...ولی گوگوله نداشت ...چند بار دیگ امتحان کرد نشد ....
حالا از اون شبو اون ماجرا یک سال میگذره هر دو خاک شدن هم هوپی هم بکهیون...
دختر میخندید...دختر میرقصید و میگفت:منم دوست دارم لعنتی ....من خوشحالممم ...من غمگین نیستم
دختر می خندید ...دختر میرقصید.... در حیاط تیمارستان .......
_____________
بله ات هم از دوری جی هوپ دیوانه شد ...خاک تو سر ات کنند من که با کله میرفتم پیش هوپی ....خب تمام شد
۱۰.۵k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.