عروسی
# ساکورااااااااااااااااااااااااااااااااا
_ بلههههههه .. چیشده ؟ عمو مگومی مرده؟
# نه
_ عمو گتو مرده ؟
# نه
_ اها .. مدیر یاگا مرده ؟
# نه
_ پس حتما سوکونا با مگومی ازدواج کرده
# از این هم بد تر
_ چیشدههه
# دیروز به چشم های خودم دیدم
فلش بک به دیروز ... گوجو در خیابان **
# عجب هواییه.... این مگومی نیست ؟
# اون دختره کیه کنارش ؟
# اوا خاک بر سرم نکنه دوست دختر گرفته ... حتما گرفته .. پس باید دست به کار بشم
پایان فلش بک ***
_ خب پس باید هر چه زود تر برنامه عروسیه مگومی و سوکونا رو ترتیب بدیم
# اون دو تا نباید ازدواج کنن باید مگومی با نوبارا ازدواج کنه
_ واتتتتتتت ؟
# اره
_ پوففففف
# خب من زنگ میزنم به مگومی ... نقشه رو یادت نره
_ اوکی
# الو مگومی ..
@ سلام گوجو ... خوبی ؟ کاری داشتی ؟
# اره ... بیا بعد از ظهر منو تو و ساکورا بریم ساحل
@ باشه ...
# خداحافظ
+ اونور داستان ساکورا
_ الو سلام نوبارا سان خوب هستین ؟
× اره عزیزم... تو خوبی ؟
_ اره اره من خوبم
_ میگم بیا بعد از منو تو و بابا بریم ساحل
× باشه تو ساحل میبینمتون
_ عالیه.. خداحافظ
# انجام شد
_ انجام شد
_ من میرم آماده بشم
# منم میرم حاضر شم
+ دوستان گوجو و ساکورا دقیقا مثل عکس پارت شده بودن
برش زمانی ساحل ***
@ سلام گوجو__
× سلام ساکورا ___
× خبر ندادین مگومی هم میاد
@ خبر ندادین نوبارا میاد
@ باز چه نقشه شیطانی شما دو نفر دارین
#.. _ هیچی ...
# خب بشینین
# ساکورا شروع کن
_ عمو گتوووووووووو
◇ اومدممم
_ بخون خطبه عقد رو
◇ الان میخونم
◇ خب خانواده عروس اجازه میدهید دختر شما رو یعنی سرکار خانم کوگیساگی نوبارا رو به عقد جناب آقای فوشیگورو مگومی دربیاورم
÷ عروس رفته لاس بزنه
◇ دوباره میپرسم... آیا بنده وکیلم
@ همتون رو رنده زنده خاک میکنم .. این چه مسخره بازیه ... مگه من با شما شوخی دارم ... وای فشارم افتاد
× جای من دیگه اینجا بغل شما گاوا نیست
◇ آیا بنده وکیلم
@ اه ... بکش بیرون دیگه همش میگه بنده وکیلم .. بنده وکیلم
◇ عجب عروس و دوماد سلیطه ای
# حق داری
@ گوجو بخون
# چی رو ؟
@ اشهدتو
# من خیر و سلاح تو رو میخوا__
@ نخواستم ... تو اول به فکر خیر رو سلاح خودت باش بعد بیا برای من پدر شوهر بازی در بیار
_ بلههههههه .. چیشده ؟ عمو مگومی مرده؟
# نه
_ عمو گتو مرده ؟
# نه
_ اها .. مدیر یاگا مرده ؟
# نه
_ پس حتما سوکونا با مگومی ازدواج کرده
# از این هم بد تر
_ چیشدههه
# دیروز به چشم های خودم دیدم
فلش بک به دیروز ... گوجو در خیابان **
# عجب هواییه.... این مگومی نیست ؟
# اون دختره کیه کنارش ؟
# اوا خاک بر سرم نکنه دوست دختر گرفته ... حتما گرفته .. پس باید دست به کار بشم
پایان فلش بک ***
_ خب پس باید هر چه زود تر برنامه عروسیه مگومی و سوکونا رو ترتیب بدیم
# اون دو تا نباید ازدواج کنن باید مگومی با نوبارا ازدواج کنه
_ واتتتتتتت ؟
# اره
_ پوففففف
# خب من زنگ میزنم به مگومی ... نقشه رو یادت نره
_ اوکی
# الو مگومی ..
@ سلام گوجو ... خوبی ؟ کاری داشتی ؟
# اره ... بیا بعد از ظهر منو تو و ساکورا بریم ساحل
@ باشه ...
# خداحافظ
+ اونور داستان ساکورا
_ الو سلام نوبارا سان خوب هستین ؟
× اره عزیزم... تو خوبی ؟
_ اره اره من خوبم
_ میگم بیا بعد از منو تو و بابا بریم ساحل
× باشه تو ساحل میبینمتون
_ عالیه.. خداحافظ
# انجام شد
_ انجام شد
_ من میرم آماده بشم
# منم میرم حاضر شم
+ دوستان گوجو و ساکورا دقیقا مثل عکس پارت شده بودن
برش زمانی ساحل ***
@ سلام گوجو__
× سلام ساکورا ___
× خبر ندادین مگومی هم میاد
@ خبر ندادین نوبارا میاد
@ باز چه نقشه شیطانی شما دو نفر دارین
#.. _ هیچی ...
# خب بشینین
# ساکورا شروع کن
_ عمو گتوووووووووو
◇ اومدممم
_ بخون خطبه عقد رو
◇ الان میخونم
◇ خب خانواده عروس اجازه میدهید دختر شما رو یعنی سرکار خانم کوگیساگی نوبارا رو به عقد جناب آقای فوشیگورو مگومی دربیاورم
÷ عروس رفته لاس بزنه
◇ دوباره میپرسم... آیا بنده وکیلم
@ همتون رو رنده زنده خاک میکنم .. این چه مسخره بازیه ... مگه من با شما شوخی دارم ... وای فشارم افتاد
× جای من دیگه اینجا بغل شما گاوا نیست
◇ آیا بنده وکیلم
@ اه ... بکش بیرون دیگه همش میگه بنده وکیلم .. بنده وکیلم
◇ عجب عروس و دوماد سلیطه ای
# حق داری
@ گوجو بخون
# چی رو ؟
@ اشهدتو
# من خیر و سلاح تو رو میخوا__
@ نخواستم ... تو اول به فکر خیر رو سلاح خودت باش بعد بیا برای من پدر شوهر بازی در بیار
۱.۷k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.