cute lover
پارت ۳۷
ویو مینهو
با جیسونگ از خونه اومدم بیرون. تو راه سرم گیج رفت و نزدیک بود بیوفتم که جیسونگ گرفتم.
جیسونگ: مینهو خوبی؟!
مینهو: اره اره خوبم فقط یه کوچولو سرم گیج رفت.
داشتم دروغ میگفتم. سر درد ولم نمیکرد و حالم خیلی بد بود.
جیسونگ: مینهو راستشو بگو؟! چیزیت شده؟
مینهو: دارم میگم خوبم!(یه کوچولو داد)
جیسونگ: باشه
وای نه چرا داد زدم؟! فک کنم بخاطر سر دردمه. با جیسونگ رفتیم داخل خونه.
مینهو: جیسونگ ببخشید سرت داد زدم ، سرم خیلی درد میکنه و حالمم خیلی بده کنترلی رو خودم ندارم.
جیسونگ: مینهو ! چرا زودتر نگفتی؟! وایسا الان برات یچیزی میارم بخوری ، مون چیزی نخوردی و نخوابیدی اینجوری شدی.
مینهو: باشه ممنون.
نشستم رو مبل. نمیتونستم تحملش کنم.
ویو جیسونگ
اون واقعا نگران منه و اصلا هم به فکر خودش نیست اون زیادی مهربونه. بزار سریع براش یچیزی درست کنم به بهش قرص سر درد میدم خوب شه.
بعد ۳۰ دقیقه
یه نودل با سوپ درست کردم و بردم براش.
جیسونگ: مینهو بیا اینو بخور.
مینهو شروع کرد به خوردن و بعد ۱۵ دقیقه همشونو خورد.
جیسونگ: این قرص هم بخور برای سردردت و بعدشم برو بخواب.
مینهو: ممنون:)
جیسونگ: خواهش میکنم.
قرصشو خورد و رفت داخل اتاق. بهش یه لباس راحتی دادم و لباساشو عوض کرد.
مینهو: جیسونگ
جیسونگ: بله؟
مینهو: میشه پیشم بخوابی؟
جیسونگ: میتونم؟
مینهو: چرا نتونی؟
چراغارو خاموش کردم و رفتم رو تخت پیشش.
جیسونگ: مینهو ، میشه بغلم کنی؟
مینهو: چرا نشا سنجابم؟
محمکم بغلم کرد.
جیسونگ: وایی خفه شدم اروممم.
مینهو: باشه خوبه خودت گفتیا(با خنده)
بعد دستمو محکم گرفت
مینهو: اینجوری بهتره.
بعد اروم اومدم سمتم و لبامو بوسید. باهاش همکاری کردم و اون لبامو مک میزد. بعد چند دقیقه از هن جدا شدیم.
مینهو: شب بخیر سنجابم.
جیسونگ: شب بخیر پیشیی
مینهو: مگه خرگوش نبودم؟
جیسونگ: الان شدی پیشی...نه وایسا پیشی خرگوشی!
خندید و بعدش گفت
مینهو: بگیر بخواب دیگه شب بخیر.
جیسونگ: شب بخیر.
ویو مینهو
با جیسونگ از خونه اومدم بیرون. تو راه سرم گیج رفت و نزدیک بود بیوفتم که جیسونگ گرفتم.
جیسونگ: مینهو خوبی؟!
مینهو: اره اره خوبم فقط یه کوچولو سرم گیج رفت.
داشتم دروغ میگفتم. سر درد ولم نمیکرد و حالم خیلی بد بود.
جیسونگ: مینهو راستشو بگو؟! چیزیت شده؟
مینهو: دارم میگم خوبم!(یه کوچولو داد)
جیسونگ: باشه
وای نه چرا داد زدم؟! فک کنم بخاطر سر دردمه. با جیسونگ رفتیم داخل خونه.
مینهو: جیسونگ ببخشید سرت داد زدم ، سرم خیلی درد میکنه و حالمم خیلی بده کنترلی رو خودم ندارم.
جیسونگ: مینهو ! چرا زودتر نگفتی؟! وایسا الان برات یچیزی میارم بخوری ، مون چیزی نخوردی و نخوابیدی اینجوری شدی.
مینهو: باشه ممنون.
نشستم رو مبل. نمیتونستم تحملش کنم.
ویو جیسونگ
اون واقعا نگران منه و اصلا هم به فکر خودش نیست اون زیادی مهربونه. بزار سریع براش یچیزی درست کنم به بهش قرص سر درد میدم خوب شه.
بعد ۳۰ دقیقه
یه نودل با سوپ درست کردم و بردم براش.
جیسونگ: مینهو بیا اینو بخور.
مینهو شروع کرد به خوردن و بعد ۱۵ دقیقه همشونو خورد.
جیسونگ: این قرص هم بخور برای سردردت و بعدشم برو بخواب.
مینهو: ممنون:)
جیسونگ: خواهش میکنم.
قرصشو خورد و رفت داخل اتاق. بهش یه لباس راحتی دادم و لباساشو عوض کرد.
مینهو: جیسونگ
جیسونگ: بله؟
مینهو: میشه پیشم بخوابی؟
جیسونگ: میتونم؟
مینهو: چرا نتونی؟
چراغارو خاموش کردم و رفتم رو تخت پیشش.
جیسونگ: مینهو ، میشه بغلم کنی؟
مینهو: چرا نشا سنجابم؟
محمکم بغلم کرد.
جیسونگ: وایی خفه شدم اروممم.
مینهو: باشه خوبه خودت گفتیا(با خنده)
بعد دستمو محکم گرفت
مینهو: اینجوری بهتره.
بعد اروم اومدم سمتم و لبامو بوسید. باهاش همکاری کردم و اون لبامو مک میزد. بعد چند دقیقه از هن جدا شدیم.
مینهو: شب بخیر سنجابم.
جیسونگ: شب بخیر پیشیی
مینهو: مگه خرگوش نبودم؟
جیسونگ: الان شدی پیشی...نه وایسا پیشی خرگوشی!
خندید و بعدش گفت
مینهو: بگیر بخواب دیگه شب بخیر.
جیسونگ: شب بخیر.
۷.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.