سوختم
سوختم
سوختم از تب نهان خودم
فارغ از سود و از زیان خودم
عشق بی سوختن ندارد کیف
می کنم حس در استخوان خودم
عشق همراه ست از شروع سفر
دارم آتش به کاروان خودم
نتوانم کنم فراموشش
بار ها کردم امتحان خودم
گفتمش: شب که دوستم داری؟
گفت: آری قسم به جان خودم
شرح افسانه بود و قصه ی مفت
تا رسیدم به داستان خودم
قاف تا قاف می روم با او
یا که می گردم از زبان خودم
مهربانم مشا به از خود و غیر
نشدم هیچ مهربان خودم
1401/10/15
سوختم از تب نهان خودم
فارغ از سود و از زیان خودم
عشق بی سوختن ندارد کیف
می کنم حس در استخوان خودم
عشق همراه ست از شروع سفر
دارم آتش به کاروان خودم
نتوانم کنم فراموشش
بار ها کردم امتحان خودم
گفتمش: شب که دوستم داری؟
گفت: آری قسم به جان خودم
شرح افسانه بود و قصه ی مفت
تا رسیدم به داستان خودم
قاف تا قاف می روم با او
یا که می گردم از زبان خودم
مهربانم مشا به از خود و غیر
نشدم هیچ مهربان خودم
1401/10/15
۴.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.