love shot (p9)
و گفت: یونگی...
یونگی :* پرید وسط حرفت یا من باعث شدم صورتت اینطوری شه؟
ادمین ویو:
یونگی دستاشو روی لبای ا.ت کشید و گفت ازخودم بدم میاد اصلا
ا.ت:این چ...
یونگی سریع دستشو جلوی دهن ا.ت میگیره و میگه :هیشششش
یه بطری آب و یه دستمال ور میداره و دسمالو خیس میکنه بعدش با اون دسماله خون و از لبو دهن ا.ت پاک میکنه
یونگی:خب چی میخواستی بگی؟(الان با این کارت حرفی بینمون میمونه مگه مردیکهههههه🗿🫳*ادمین از دست رفععع)
ا.ت : میخوام دوست صمیمیت باشم
یونگی:یااااا مگه نیستی
ا.ت : هستممممممممم
یونگی : یعنی نمیدونستی؟من گهرم🥲
ا.ت: قهر نکن پیشی کوچولووووو
یونگی : بیا بغلمممم
ا.ت:اومدممم
وهمو محکم بغل کردنو همین دیگه
پرش زمانی به مرخص شدن یونگی:
یونگی : ای ای اییی
ا.ت: یونگی یه ذره خون بالا آوردی تیر نخوردی کههه
یون وو: حقته عوضییی آخه کدوم خری هشتا بطری سوجو با ی لیوان گنده آبجو رو باهم میخوره؟
یونگی: باشه بابا فهمیدم
سوجون: هیونگ بخدا از این به بعد آنقدر حواسم بهت میشه که مطمئن باشم بیشتر از ۲ بطری نخوری
یونگی : وای باشه بابا باشههههههه
لیا: بچه ها بیاین این هفته هر گوهی میخوایم بخوریم از هفته بعد باید بریم دانشگاهههه تفففف
ا.ت :وای شعت
جی نا: اوکی ولی هر گوهی خواستین بخورین باید منم باشماا
یونا : منم
همه با هم منمممممممممم
بعد همه با خنده رفتن خونه یونگی و ازش دو سه روز مراقبت کردن تا یه روز..
خومارییییییی🫳🥲💔
یونگی :* پرید وسط حرفت یا من باعث شدم صورتت اینطوری شه؟
ادمین ویو:
یونگی دستاشو روی لبای ا.ت کشید و گفت ازخودم بدم میاد اصلا
ا.ت:این چ...
یونگی سریع دستشو جلوی دهن ا.ت میگیره و میگه :هیشششش
یه بطری آب و یه دستمال ور میداره و دسمالو خیس میکنه بعدش با اون دسماله خون و از لبو دهن ا.ت پاک میکنه
یونگی:خب چی میخواستی بگی؟(الان با این کارت حرفی بینمون میمونه مگه مردیکهههههه🗿🫳*ادمین از دست رفععع)
ا.ت : میخوام دوست صمیمیت باشم
یونگی:یااااا مگه نیستی
ا.ت : هستممممممممم
یونگی : یعنی نمیدونستی؟من گهرم🥲
ا.ت: قهر نکن پیشی کوچولووووو
یونگی : بیا بغلمممم
ا.ت:اومدممم
وهمو محکم بغل کردنو همین دیگه
پرش زمانی به مرخص شدن یونگی:
یونگی : ای ای اییی
ا.ت: یونگی یه ذره خون بالا آوردی تیر نخوردی کههه
یون وو: حقته عوضییی آخه کدوم خری هشتا بطری سوجو با ی لیوان گنده آبجو رو باهم میخوره؟
یونگی: باشه بابا فهمیدم
سوجون: هیونگ بخدا از این به بعد آنقدر حواسم بهت میشه که مطمئن باشم بیشتر از ۲ بطری نخوری
یونگی : وای باشه بابا باشههههههه
لیا: بچه ها بیاین این هفته هر گوهی میخوایم بخوریم از هفته بعد باید بریم دانشگاهههه تفففف
ا.ت :وای شعت
جی نا: اوکی ولی هر گوهی خواستین بخورین باید منم باشماا
یونا : منم
همه با هم منمممممممممم
بعد همه با خنده رفتن خونه یونگی و ازش دو سه روز مراقبت کردن تا یه روز..
خومارییییییی🫳🥲💔
۲.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.