پارت26
سناریو: جادوی شکوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتن داخل خونه
یومه: یواش جوری میگه که فقط میساکی بشنوه*میساکی میدونم دوستته و تو تو سازمانی کار میکنی که دشمن مافیا به حساب میاد ولی این دفعه به فئودر کمک نکن
میساکی: ولی....
یومه: دازای من میرم تو اتاق هارو بگردم
توم اینجا ها رو بگرد
دازای: باش
یومه: میره تو تک تک اتاق هارو میگرده * لعنتی پس کجاست
که یهو یه روزنه نور که از جای کتابخونه میاد توجهشو جلب میکه
یومه ضربه زدن به دیوار کنار کتابخونه*
در ذهن: تو خالیه»
یومه: میره عقب
و باشدت سمت کتاب خونه میاد با لگد بهش ضربه میزنه*
یه سوراخ بزرگ وسط کتابخونه ایجاد میشه* از سوراخ رد میشع*
بله یه راه رو مثل اینکه اینجاست
ته راه رو یه اتاقه رفتن داخل اتاق*
داخل اتاق فقط یه میز و صندلی و چند تا کتاب بود*
یومه: رفتن سمت میز*
فئودر: از پشت به یومه حمله میکنه*
یومه: جاخالی دادن با مشت زدن تو صورت فئودر*
فئودر: عقب عقب رفتن*
یومه: با لگد میزنه تو دل فئودر*
فئو: خون بالا اوردن*
میساکی: یومه نزنش
یومه: میساکی مجبورم
وقتی یومه حواسش پرت میساکیه فئودر چاقو رو فرو میکنه تو شکم یومه*
یومه: افتادن زمین*عوضی
فئودر: به این راحتیا نمیتونی منو گیر بندازی
یومه: لبخند شیطانی*مطمئنی
فعال کردن مهبت» فرشته درمان
خودشو درمان میکنه*
خب کجا بودیم^^
فئودر: لعنتی
یومه: به گردن فئودر ضربه میزنه بی هوشش میکنه*
میساکی: میدوه سمت فئودر*
یومه: نترس چیزیش نمیشه
دازای: امدن* یه صدایی امـ.. عو فئودر پیدا کردی. ببینم اصلا چرا امدی دنبالش
یومه: اینو بردار بیار بعد بهت میگم
رفتن سمت مافیا
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتن داخل خونه
یومه: یواش جوری میگه که فقط میساکی بشنوه*میساکی میدونم دوستته و تو تو سازمانی کار میکنی که دشمن مافیا به حساب میاد ولی این دفعه به فئودر کمک نکن
میساکی: ولی....
یومه: دازای من میرم تو اتاق هارو بگردم
توم اینجا ها رو بگرد
دازای: باش
یومه: میره تو تک تک اتاق هارو میگرده * لعنتی پس کجاست
که یهو یه روزنه نور که از جای کتابخونه میاد توجهشو جلب میکه
یومه ضربه زدن به دیوار کنار کتابخونه*
در ذهن: تو خالیه»
یومه: میره عقب
و باشدت سمت کتاب خونه میاد با لگد بهش ضربه میزنه*
یه سوراخ بزرگ وسط کتابخونه ایجاد میشه* از سوراخ رد میشع*
بله یه راه رو مثل اینکه اینجاست
ته راه رو یه اتاقه رفتن داخل اتاق*
داخل اتاق فقط یه میز و صندلی و چند تا کتاب بود*
یومه: رفتن سمت میز*
فئودر: از پشت به یومه حمله میکنه*
یومه: جاخالی دادن با مشت زدن تو صورت فئودر*
فئودر: عقب عقب رفتن*
یومه: با لگد میزنه تو دل فئودر*
فئو: خون بالا اوردن*
میساکی: یومه نزنش
یومه: میساکی مجبورم
وقتی یومه حواسش پرت میساکیه فئودر چاقو رو فرو میکنه تو شکم یومه*
یومه: افتادن زمین*عوضی
فئودر: به این راحتیا نمیتونی منو گیر بندازی
یومه: لبخند شیطانی*مطمئنی
فعال کردن مهبت» فرشته درمان
خودشو درمان میکنه*
خب کجا بودیم^^
فئودر: لعنتی
یومه: به گردن فئودر ضربه میزنه بی هوشش میکنه*
میساکی: میدوه سمت فئودر*
یومه: نترس چیزیش نمیشه
دازای: امدن* یه صدایی امـ.. عو فئودر پیدا کردی. ببینم اصلا چرا امدی دنبالش
یومه: اینو بردار بیار بعد بهت میگم
رفتن سمت مافیا
ادامه دارد...
۳.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.