(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 :۱۲
(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 :۱۲
ا/ت : میخواست ازم جدا بشه که نذاشتم
لطفا یه کم دیگه
کوک :.....
ا/ت : ممنون
کوک : بهتری
ا/ت : اوهوم
....
........
ا/ت : یه سر به نامجون بزنم
.....
بهتر شده
دیگه باید بیدار شه
...
.......
ساعت ۴ صبح
لارا : دیگه نمیتونم
باید یه سر بهش بزنم
....
.......(زنگ در)
ا/ت: کوک خابه من که هیچ وقت نمیتونم بخوابم
....
حتما لاراس
...
لارا : چیشد بلند شد یا نه
ا/ت : نه هنوز
لارا : ..
چند دقیقه بعد/
نامجون : عایی
لارا : من دیگه میرم خدافز خواهر
ا/ت :...
نامجون : من کجام
ا/ت : بهتری
نامجون : آره
ا/ت : میشه دیشب رو فراموش کنی؟
نامجون : دیشب ؟
عاا یادم اومد
خب ... چون تو میخای باشه
ا/ت : خوبه
کوک بلند شو ....
الان هر دوتون برین خونه و تا ظهر استراحت کنید
بعدازظهر بلند شین دوباره تمرین کنید که شب میخوایم حرکت کنیم برای ماموریت
کوک : اوهوم
...
....
ا/ت : پسرا ...
از اینجا و اتفاقا هیچی به بچه ها نگین
نامجون : باشه
....
........
نامجون : یعنی اون دختره کی بود واقعن یه خوناشام بود؟
...
کوک : نامجون تا بچه ها خوابن بیا بخوابیم
نامجون : باشه
بعدازظهر/
ا/ت : خب رسیدم به خونه ی پسرا
...
اینا که خابن هنوز
...
هعی پسرا بلند شین ببینم شب شد
جیمین : یه کم دیگه بخوابیم
یونگی : ۵ دقیقه
ا/ت : پاشین ببینم باید برای شب آماده بشین
ساعت ۲ ظهره عه
جین : ما که باید ۱۱ شب بریم
ا/ت : بلند نمیشین؟
اوکی تمرینا زیاد تر شد
هوسوک : نه نه پاشدیم
ا/ت :توی حیاط منتظرم
...
...
.....
ا/ت : خب توی این چند ساعت باید بهتون شلیک کردن رو یاد بدم
تهیونگ : ای خدا چجوری میخای یاد بدی توی این چند ساعت
ا/ت : یاد میدم
خب بیاین این تفنگ هاتون
...
.....
خب طرز نگه داشتنش اینجوریه که .....
این ماشه هست
با اینم شلیک میکنید
از اینجا گلوله هارو پر میکنید و ....
ساعت ۷ شب/
ا/ت : اوووه خسته شدم
...
.....
جیمین باید بیشتر روی هدفت تمرکز کنی تا دقیق بزنی به هدف
جیمین : اووو بله رییس
.....
....
ا/ت : خب دیگه کافیه همه یادگرفتین دیگه حالا برین استراحت ۱۰ و نیم حرکت میکنیم
راوی : توی این چند ساعت باقی مونده همه کاراشون رو کردن دوش گرفتن. غذا خوردن. وسایل هاشونو برداشتن و ....
ساعت ۱۰ ونیم /
ا/ت : برین توی این ون سیاه...
خب یه بار دیگه نقشه رو میگم
داریم میریم عمارت آقای لی
توی طبقه ی دوم ، اتاق خوابش سمت راست
گاوصندوق توی اتاقشه باید شمش طلا و دلار هاشو برداریم و برای رییس هو ببریم
پولا و طلاهارو داخل این کیسه میذاریم
چون اونجا پارتیه به یه گارسون نیاز داریم که بره اونجا و جاسوسی کنه برامون
کی میره (لباس ا/ت برای پارتی رو میزارم)
نامجون : من ،من میرم
ا/ت : خوبه
و به یکدومتون به عنوان دوست پسر احتیاج دارم باید نقش دوست پسر منو بازی کنه کی میاد
کوک : من ، من میتونم نقش دوست پسرتو بازی کنم
ا/ت : خوبه
ا/ت : میخواست ازم جدا بشه که نذاشتم
لطفا یه کم دیگه
کوک :.....
ا/ت : ممنون
کوک : بهتری
ا/ت : اوهوم
....
........
ا/ت : یه سر به نامجون بزنم
.....
بهتر شده
دیگه باید بیدار شه
...
.......
ساعت ۴ صبح
لارا : دیگه نمیتونم
باید یه سر بهش بزنم
....
.......(زنگ در)
ا/ت: کوک خابه من که هیچ وقت نمیتونم بخوابم
....
حتما لاراس
...
لارا : چیشد بلند شد یا نه
ا/ت : نه هنوز
لارا : ..
چند دقیقه بعد/
نامجون : عایی
لارا : من دیگه میرم خدافز خواهر
ا/ت :...
نامجون : من کجام
ا/ت : بهتری
نامجون : آره
ا/ت : میشه دیشب رو فراموش کنی؟
نامجون : دیشب ؟
عاا یادم اومد
خب ... چون تو میخای باشه
ا/ت : خوبه
کوک بلند شو ....
الان هر دوتون برین خونه و تا ظهر استراحت کنید
بعدازظهر بلند شین دوباره تمرین کنید که شب میخوایم حرکت کنیم برای ماموریت
کوک : اوهوم
...
....
ا/ت : پسرا ...
از اینجا و اتفاقا هیچی به بچه ها نگین
نامجون : باشه
....
........
نامجون : یعنی اون دختره کی بود واقعن یه خوناشام بود؟
...
کوک : نامجون تا بچه ها خوابن بیا بخوابیم
نامجون : باشه
بعدازظهر/
ا/ت : خب رسیدم به خونه ی پسرا
...
اینا که خابن هنوز
...
هعی پسرا بلند شین ببینم شب شد
جیمین : یه کم دیگه بخوابیم
یونگی : ۵ دقیقه
ا/ت : پاشین ببینم باید برای شب آماده بشین
ساعت ۲ ظهره عه
جین : ما که باید ۱۱ شب بریم
ا/ت : بلند نمیشین؟
اوکی تمرینا زیاد تر شد
هوسوک : نه نه پاشدیم
ا/ت :توی حیاط منتظرم
...
...
.....
ا/ت : خب توی این چند ساعت باید بهتون شلیک کردن رو یاد بدم
تهیونگ : ای خدا چجوری میخای یاد بدی توی این چند ساعت
ا/ت : یاد میدم
خب بیاین این تفنگ هاتون
...
.....
خب طرز نگه داشتنش اینجوریه که .....
این ماشه هست
با اینم شلیک میکنید
از اینجا گلوله هارو پر میکنید و ....
ساعت ۷ شب/
ا/ت : اوووه خسته شدم
...
.....
جیمین باید بیشتر روی هدفت تمرکز کنی تا دقیق بزنی به هدف
جیمین : اووو بله رییس
.....
....
ا/ت : خب دیگه کافیه همه یادگرفتین دیگه حالا برین استراحت ۱۰ و نیم حرکت میکنیم
راوی : توی این چند ساعت باقی مونده همه کاراشون رو کردن دوش گرفتن. غذا خوردن. وسایل هاشونو برداشتن و ....
ساعت ۱۰ ونیم /
ا/ت : برین توی این ون سیاه...
خب یه بار دیگه نقشه رو میگم
داریم میریم عمارت آقای لی
توی طبقه ی دوم ، اتاق خوابش سمت راست
گاوصندوق توی اتاقشه باید شمش طلا و دلار هاشو برداریم و برای رییس هو ببریم
پولا و طلاهارو داخل این کیسه میذاریم
چون اونجا پارتیه به یه گارسون نیاز داریم که بره اونجا و جاسوسی کنه برامون
کی میره (لباس ا/ت برای پارتی رو میزارم)
نامجون : من ،من میرم
ا/ت : خوبه
و به یکدومتون به عنوان دوست پسر احتیاج دارم باید نقش دوست پسر منو بازی کنه کی میاد
کوک : من ، من میتونم نقش دوست پسرتو بازی کنم
ا/ت : خوبه
۲۸.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.