scenario

#scenario
وقتی براش از مدارس ایرانی میگی؛

نامجون: یکم فکر می‌کنه و با لحن آرومی در حالی که بهت خیره شده میگه: خب... با این حساب مشکلی نداره که همش میوفتادی


جین: قهوه اش رو می‌زاره رو میز و حق به جانب میگه: آدم حتی اگر توی کرانه باختری و وسط توپ و تانک هم باشه اگر خودش بخواد می‌تونه درس بخونه و حداقل زبون مادریش رو پاس کنه بی سواد.. حیف پول پدر زن بدبختم


یونگی: می‌ره سمت تخت و بالشتشو میچرخونه و میخوابه پتو هم میکشه روش و میگه: چه اهمیتی داره؟! ولش کن بیا پشت منو گرم کن خوابم میاد

جیهوپ: تعجب کرده و با چشم هایی که کم مونده بیان بیرون میگه: یعنی چی؟! از زندان ها و پادگان های نظامی تون بگو...شاید قوانین اونا راحت تر بوده، شاید عمرتو الکی تلف کردی تو مدرسه تون عزیزکم


جیمین: وقتی داشتی درمورد معاون پرورشی تون میگفتی پقی میزنه زیر خنده و میگه: امیدوارم هیچ وقت توی الان رو نبینه😂 شاید منم مجبور کنه مغونه ( مقنعه) سر کنم😂🤦🏻‍♀


تهیونگ: سریع گوشیش رو بر می داره و یه چیزی تایپ می‌کنه بعد از چند ثانیه صدای اجیر خطر از گوشیش میاد با چشمای گرد شده به گوشیش اشاره می‌کنه میگه: زنگ تفریح هاتون این بوده؟


کوک: وقتی همه چیزو بهش میگی با صدای بلند می‌خنده و میگه: خب اگر اینجوری بخوایم حساب کنیم توی مدارس شما به جای زن زندگی یه روانپریش عصبی تربیت میکنن😂میگم چرا زنم شبیه زن بقیه نیس