تصور کن کوک پارت ۵
تا تو سکوت ماشین رو شکوندی
هستی: میشه یک چیزی بگم
کوک:میشنوم
هستی:میشه بریم بستنی بخوریم
کوک،:به چه دلیل
هستی:خوب دلم بستنی میخواد
کوک:لازم نکرده میریم خونه
هستی:هوف
رفتید خونه و رفتی تو اتاقت بخوابی کم کم احساس می کردی به هیولا یک حسی پیدا کردی
هستی:من عاشق چیه اون شدم
کوک:عاشق کی شدی (با عصبانیت)
هستی:هیچکی مهم نیست
کوک:کلوچه یک چیزی
هستی:هوم چی شده
کوک:درسته که ۵ ماهه با هم ازدواج کردیم و تو هیچ حسی به من نداری
هستی:خوب
کوک: ولی من عاشقت شدم و نمیتونم نباشم
هستی:کوک
کوک:جانم
هستی:منم به تو حسی دارم
کوک:راست میگی
هستی:هوم آره راست میگم
کوک:ممنون که دوسم داری
کوک:فردا راند بی تی اس داریم با زنامون باید بریم سفر وسایلت رو جمع کن
هستی:واقعا
کوک:نه الکی
هستی:باشه برو من وسایل ها رو جمع میکنم
کوک:کجا برم
هستی:برو بخواب خسته ای
کوک:خسته هستم ولی خستگیم یک جور دیگه در میره
هستی:چطوری....... آهان فهمیدم
پریدی رو تخت و نشستی رو شکمش و لبات رو بردی سمت لباش و طولانی بوسیدیش
کوک:خستگیم در رفت
هستی:,خدارو شکر
کوک:منم کمکت میکنم وسایل رو جمع کنیم
هستی:باشه
و وسایلتون رو تو چمدون ریختید و رفتید بخوابید
کوک:میشه بیای بغل من بخوابی
هستی:باشه
کوک:مرسی کلوچه
هستی:خواهش کوکی
کوک:عه دوتامون شدیم شیرینی
هستی: آره
کوک:قربون خنده هات بشم من
هستی:نه تو قربونم نشو من قربون تو بشم
کوک:اصلا هر دومان قربون هم بشیم
هستی:باشه
لایک و مخصوصا کامنت یادتون نره
هستی: میشه یک چیزی بگم
کوک:میشنوم
هستی:میشه بریم بستنی بخوریم
کوک،:به چه دلیل
هستی:خوب دلم بستنی میخواد
کوک:لازم نکرده میریم خونه
هستی:هوف
رفتید خونه و رفتی تو اتاقت بخوابی کم کم احساس می کردی به هیولا یک حسی پیدا کردی
هستی:من عاشق چیه اون شدم
کوک:عاشق کی شدی (با عصبانیت)
هستی:هیچکی مهم نیست
کوک:کلوچه یک چیزی
هستی:هوم چی شده
کوک:درسته که ۵ ماهه با هم ازدواج کردیم و تو هیچ حسی به من نداری
هستی:خوب
کوک: ولی من عاشقت شدم و نمیتونم نباشم
هستی:کوک
کوک:جانم
هستی:منم به تو حسی دارم
کوک:راست میگی
هستی:هوم آره راست میگم
کوک:ممنون که دوسم داری
کوک:فردا راند بی تی اس داریم با زنامون باید بریم سفر وسایلت رو جمع کن
هستی:واقعا
کوک:نه الکی
هستی:باشه برو من وسایل ها رو جمع میکنم
کوک:کجا برم
هستی:برو بخواب خسته ای
کوک:خسته هستم ولی خستگیم یک جور دیگه در میره
هستی:چطوری....... آهان فهمیدم
پریدی رو تخت و نشستی رو شکمش و لبات رو بردی سمت لباش و طولانی بوسیدیش
کوک:خستگیم در رفت
هستی:,خدارو شکر
کوک:منم کمکت میکنم وسایل رو جمع کنیم
هستی:باشه
و وسایلتون رو تو چمدون ریختید و رفتید بخوابید
کوک:میشه بیای بغل من بخوابی
هستی:باشه
کوک:مرسی کلوچه
هستی:خواهش کوکی
کوک:عه دوتامون شدیم شیرینی
هستی: آره
کوک:قربون خنده هات بشم من
هستی:نه تو قربونم نشو من قربون تو بشم
کوک:اصلا هر دومان قربون هم بشیم
هستی:باشه
لایک و مخصوصا کامنت یادتون نره
۴۹.۷k
۲۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.