فیک That's everything to me🤍🧚🏻♀️پارت⁵⁷
تهیونگ « یقیه اشو گرفتم و گفتم « چیکار کردی دیوونههههههـ
هیون « پوزخندی زدم و گفتم « به زودی ترکش هاش بهتون اصابت میکنه....
تهیونگ « تو ت.و.....اومدم بزنمش که یکی دستم رو گفت....
جیهوپ « تهیونگ اروم باش.....بریم
تهیونگ « لعنتیییییی....دنبال بازرس جانگ رفتم و توی ماشین نشستیم.....حالا میخواین چیکار کنید؟ برنامه چیه؟
جیهوپ « هر چی هست به مهمانی امشب مربوطه.....
تهیونگ « میخواین توی این مهمونی شرکت کنید؟
جیهوپ « اره....باید اخرین مهره رو هم شناسایی کنیم و این ریسک رو بپذیریم.....
کوک « قرار شد امشب بریم به مهمانی ای که همه ی پولدارای سئول اونجا بودن....البته قبلش اون مکان کاملا محاصره شده بود و همه مسلحه بودیم...نمیدونم چرا ریسک به این بزرگی رو قبول کردن.....رفتم خونه و نگاهی به لباس هام کردم....باید زود اماده میشدم و میرفتم دنبال ایو که بریم عمارت تهیونگ اینا.....یه کت مشکی جذاب در اوردم....یه دوش کوتاه گرفتم و اماده شدم...
میا « از خواب بیدا شدم و دیدم تهیونگ داره موهامو نوازش میکنه....تهیونگا
تهیونگ « بیدار شدی؟
میا « اوم.....چیزی شده؟ انگار نگران چیزی هستی....
تهیونگ « یه نفر از گروه پدرت باقی مونده...که میخواد یه کاری بکنه و ما اصلا هیچی راجبش نمیدونیم.....امشب یه مهمانی داریم و احتمال میدیم اونجا باشه....باید آماده شی....چون همه میریم اونجا
میا « من چرا بیام....مگه نمیگی پولدارا اونجان
تهیونگ « 눈_눈 شما به عنوان دوست دختر من اونجایی.....پاشو ببینم
میا « آهان بله....خیلی خب برو تا من اماده شم
تهیونگ « خوبه.....هی لباست پوشیده باشه هااا...
میا « اخه کی.....
تهیونگ « نگاه برزخی
میا « اهم نگران نباش لباس پوشیده انتخاب میکنم.....تهیونگ رفت و یه پیرهن قرمز با تور مشکی براق در اوردم و پوشیدم.....موهامو موج دار کردم و از اونجایی که بلند بود روی شونه هام انداختم.....رژ کم رنگی زدم و پالتوم رو برداشتم و رفتم پایین.....
تهیونگ « ترجیح میدادم تیپم دارک و مشکی باشه.....یه پیرهن سفید پوشیدم و کت مشکیم رو روش انداختم...تقریبا شب شده بود و همه پایین منتظر میا و ایو و کوک بودیم.....که میا از پله ها پایین اومد....مثل همیشه زیبا بود....تعظیمی کرد و کنار من ایستاد
کوک « رفتم دنبال ایو و یه کت قرمز با شومیز گیپور دار پوشیده بود.....به به چه زیبا.....فقط این تاخیرت باعث میشه وقتی رسیدیم غر بزنن...
آیو « خیلی خب بابا برو
کوک « دستور نده
آیو « میزنمتاااا...برو دیگه
کوک « دارم برات.....رسیدیم عمارت و دیدم همه پایینن....اهم ببخشید این خانم تاخیر داشتن.....
داهیون « عیبی نداره.... بریم؟
خب بچه ها من پارت بعدی رو هم الان میزارم.... اما شات و جواب لایکا رو بعدا میام انجام میدم چون کار دارم🐾🐇💜بوس بوس
هیون « پوزخندی زدم و گفتم « به زودی ترکش هاش بهتون اصابت میکنه....
تهیونگ « تو ت.و.....اومدم بزنمش که یکی دستم رو گفت....
جیهوپ « تهیونگ اروم باش.....بریم
تهیونگ « لعنتیییییی....دنبال بازرس جانگ رفتم و توی ماشین نشستیم.....حالا میخواین چیکار کنید؟ برنامه چیه؟
جیهوپ « هر چی هست به مهمانی امشب مربوطه.....
تهیونگ « میخواین توی این مهمونی شرکت کنید؟
جیهوپ « اره....باید اخرین مهره رو هم شناسایی کنیم و این ریسک رو بپذیریم.....
کوک « قرار شد امشب بریم به مهمانی ای که همه ی پولدارای سئول اونجا بودن....البته قبلش اون مکان کاملا محاصره شده بود و همه مسلحه بودیم...نمیدونم چرا ریسک به این بزرگی رو قبول کردن.....رفتم خونه و نگاهی به لباس هام کردم....باید زود اماده میشدم و میرفتم دنبال ایو که بریم عمارت تهیونگ اینا.....یه کت مشکی جذاب در اوردم....یه دوش کوتاه گرفتم و اماده شدم...
میا « از خواب بیدا شدم و دیدم تهیونگ داره موهامو نوازش میکنه....تهیونگا
تهیونگ « بیدار شدی؟
میا « اوم.....چیزی شده؟ انگار نگران چیزی هستی....
تهیونگ « یه نفر از گروه پدرت باقی مونده...که میخواد یه کاری بکنه و ما اصلا هیچی راجبش نمیدونیم.....امشب یه مهمانی داریم و احتمال میدیم اونجا باشه....باید آماده شی....چون همه میریم اونجا
میا « من چرا بیام....مگه نمیگی پولدارا اونجان
تهیونگ « 눈_눈 شما به عنوان دوست دختر من اونجایی.....پاشو ببینم
میا « آهان بله....خیلی خب برو تا من اماده شم
تهیونگ « خوبه.....هی لباست پوشیده باشه هااا...
میا « اخه کی.....
تهیونگ « نگاه برزخی
میا « اهم نگران نباش لباس پوشیده انتخاب میکنم.....تهیونگ رفت و یه پیرهن قرمز با تور مشکی براق در اوردم و پوشیدم.....موهامو موج دار کردم و از اونجایی که بلند بود روی شونه هام انداختم.....رژ کم رنگی زدم و پالتوم رو برداشتم و رفتم پایین.....
تهیونگ « ترجیح میدادم تیپم دارک و مشکی باشه.....یه پیرهن سفید پوشیدم و کت مشکیم رو روش انداختم...تقریبا شب شده بود و همه پایین منتظر میا و ایو و کوک بودیم.....که میا از پله ها پایین اومد....مثل همیشه زیبا بود....تعظیمی کرد و کنار من ایستاد
کوک « رفتم دنبال ایو و یه کت قرمز با شومیز گیپور دار پوشیده بود.....به به چه زیبا.....فقط این تاخیرت باعث میشه وقتی رسیدیم غر بزنن...
آیو « خیلی خب بابا برو
کوک « دستور نده
آیو « میزنمتاااا...برو دیگه
کوک « دارم برات.....رسیدیم عمارت و دیدم همه پایینن....اهم ببخشید این خانم تاخیر داشتن.....
داهیون « عیبی نداره.... بریم؟
خب بچه ها من پارت بعدی رو هم الان میزارم.... اما شات و جواب لایکا رو بعدا میام انجام میدم چون کار دارم🐾🐇💜بوس بوس
۵۵.۸k
۰۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.