فیک تهیونگ درخواستی P¹
فیک_تهیونگ_درخواستی_P¹
وقتی با تهیونگ ازدواج میکنی و شب عروسی اخر شب میرین خونه
تهیونگ در رو باز میکنه : بفرماین خانم کیم خوش اومدین
ا/ت : لبخند میزنه و میره میشینه رو مبل : دستت درد نکنه تهیونگی خیلی زحمت کشیدی عاشقتم
تهیونگ:میخوای جبران کنیییی؟!
ا/ت : الان نههه صب زود پا شدممم خیلی خستممم لطفااااا
تهیونگ:ولی من الان میخوام بلخره مال خودم شدی و اجازه هرکاری رو دارم درسته؟(میره کنار ا/ت میشینه گوشیشو میگیره دستش
ا/ت خودش رو میندازه رو تهیونگ و محکم بغلش میکنه
تهیونگ ا/ت رو بغل میکنه : خیلی دوست دارم
ا/ت جواب نمیده تهیونگ به ا/ت نگاه میکنه و میبینه خوابیده
تهیونگ پیش خودش ( عا واقعا خسته بود)
خیلی اروم بلندت میکنه و میبرتت میزارتت رو تخت و سعی میکنه طکری که بیدار نشی لباس عروستو دربیاره و لباساتو عوض کنه
میاره لباس خوابتو از کمد میاره و اروم لباس عروستو درمیاره
وقتی بدنتو میبینه با خودش میگه : برگامم چه بدنی دارهههه
(یکم تحریک میشه) ولی یادش میاد که خیلی خسته بودی
لباساتو عوض میکنه و کنارت میخوابه و دوباره با گوشیش کار میکنه
.
.
.
.
<ساعت دو نیم>
ا/ت بیدار میشه
ا/ت با صدای خوابالود : تهیونگ ممنون لباسامو عوض کردی ببخشید خوابم برد خیلی خسته بودم تو نخوابیدی؟
تهیونگ : ا/تتتتتت بیدار شدیییی
خب خب چرت زدی حالا وقتشه هرچی میخوام بهم بدییییی
وقتی لباساتو عوض کردم دیدم واقعا بدن هاتی داریا
ا/ت سکوت میکنه
تهیونگ: نزدیکت میشه و بوست میکنه
بوستون تبدیل به کیس میشه
میاد روت و روی گردنت مارک میزاره
دوباره لبتو کیس مارک میکنه
کم کم دکمه های ا/ت رو باز میکنه و ا/ت هم دکمه های تهیونگ رو
و شروع میکنه به دست زدن
(دیگه خودتون میدونین توانایی نوشتنشو ندارم🔞😔😂)
تقریبا یکی دو ساعت بد همونجوری میوفته روت و بغلت میکنه گردنتو بوس میکنه و میگه ( ممنونم ا/ت با اینکه خسته بودی ولی خب کاری کردی شب عروسی خیلی بهم خوش بگذره
ا/ت خجالت میکشه و دستشو میکنه تو موهای تهیونگ بعد چند دقیقه تهیونگ بلند میشه و لباساتو تنت میکنه و لباسای خودشم تنش میکنه
میخوابه رو تخت و تورو میکشونه بغلش
و میخوابین
{پایان}
منتظر پارت دوم باشین "
نظرتو تو تو کامنتا بهم بگو:)
وقتی با تهیونگ ازدواج میکنی و شب عروسی اخر شب میرین خونه
تهیونگ در رو باز میکنه : بفرماین خانم کیم خوش اومدین
ا/ت : لبخند میزنه و میره میشینه رو مبل : دستت درد نکنه تهیونگی خیلی زحمت کشیدی عاشقتم
تهیونگ:میخوای جبران کنیییی؟!
ا/ت : الان نههه صب زود پا شدممم خیلی خستممم لطفااااا
تهیونگ:ولی من الان میخوام بلخره مال خودم شدی و اجازه هرکاری رو دارم درسته؟(میره کنار ا/ت میشینه گوشیشو میگیره دستش
ا/ت خودش رو میندازه رو تهیونگ و محکم بغلش میکنه
تهیونگ ا/ت رو بغل میکنه : خیلی دوست دارم
ا/ت جواب نمیده تهیونگ به ا/ت نگاه میکنه و میبینه خوابیده
تهیونگ پیش خودش ( عا واقعا خسته بود)
خیلی اروم بلندت میکنه و میبرتت میزارتت رو تخت و سعی میکنه طکری که بیدار نشی لباس عروستو دربیاره و لباساتو عوض کنه
میاره لباس خوابتو از کمد میاره و اروم لباس عروستو درمیاره
وقتی بدنتو میبینه با خودش میگه : برگامم چه بدنی دارهههه
(یکم تحریک میشه) ولی یادش میاد که خیلی خسته بودی
لباساتو عوض میکنه و کنارت میخوابه و دوباره با گوشیش کار میکنه
.
.
.
.
<ساعت دو نیم>
ا/ت بیدار میشه
ا/ت با صدای خوابالود : تهیونگ ممنون لباسامو عوض کردی ببخشید خوابم برد خیلی خسته بودم تو نخوابیدی؟
تهیونگ : ا/تتتتتت بیدار شدیییی
خب خب چرت زدی حالا وقتشه هرچی میخوام بهم بدییییی
وقتی لباساتو عوض کردم دیدم واقعا بدن هاتی داریا
ا/ت سکوت میکنه
تهیونگ: نزدیکت میشه و بوست میکنه
بوستون تبدیل به کیس میشه
میاد روت و روی گردنت مارک میزاره
دوباره لبتو کیس مارک میکنه
کم کم دکمه های ا/ت رو باز میکنه و ا/ت هم دکمه های تهیونگ رو
و شروع میکنه به دست زدن
(دیگه خودتون میدونین توانایی نوشتنشو ندارم🔞😔😂)
تقریبا یکی دو ساعت بد همونجوری میوفته روت و بغلت میکنه گردنتو بوس میکنه و میگه ( ممنونم ا/ت با اینکه خسته بودی ولی خب کاری کردی شب عروسی خیلی بهم خوش بگذره
ا/ت خجالت میکشه و دستشو میکنه تو موهای تهیونگ بعد چند دقیقه تهیونگ بلند میشه و لباساتو تنت میکنه و لباسای خودشم تنش میکنه
میخوابه رو تخت و تورو میکشونه بغلش
و میخوابین
{پایان}
منتظر پارت دوم باشین "
نظرتو تو تو کامنتا بهم بگو:)
۴۷.۴k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.