name:they are my reasons part:13

جیممین نگاهی به اجزای صورت ا.ت کرد...خیلی وقت بود دلش میخاست به ا.ت اعتراف کنه ولی نمیتونست
دستشو پشت گردن ا.ت گذاشت و اروم و نرم لبای ا.ت و بوسید کمی ازش فاصله گرفت ممکن بود دیگه نتونه اینکارو انجام بده پس دوباره ا.ت و بوسید سینه ا.ت از تند نفس کشیدن بالا پایین میشد .
جیمین: میتونی بهش فکر بکنی...به هر حال ما بازم دوست میمونیم
ا.ت:خ...خدافظ
جیمین: خدافظ
(پایان فلش بک)
به صندلی تکیه داد و به عکس خیره شد. هربار که به بوسشون فکر میکرد قلبش مثل همون لحظه تند میزد همینطور داشت فکر میکرد که صدای گوشی اونو از اتاق افکارش بیرون کشید.
- سلام ا.ت...خوبم تو چطوری؟
- امشب میام برات توضیحش میدم
- دوست دارم
+ جدااااا؟ میایییی؟
+منم دوست دارممم
-اوم میام...خونه رو اگه ترکوندی جمعش کن
+نه خونه تمیزه
نامجون افلاین شد پس ا.ت سریع رفت پایین و شروع کرد به درست کردن استیک
در اتاق شیروونی رو بست و خونه رو تمیز کرد.
توی اشپزخونه داشت گوشت رو سرخ میکرد که صدای در اومد
نامجون: من اومدممم
ا.ت انبر و روی ظرق شویی گذاشت و با تمام سرعت سمت نامجون رفت این یه هفته خیلی دلش برای نامجون تنگ شده بود
محکم نامجون و بغل کرد هرچند دستاش از پشت بهم نمیرسید اما محکم بغلش کرده بود
تنها چیزی که نامجون میدید یه دختر بچه بود که انقدر ظرف و ریز بود سرش به زور تا سینه اش بود
نامجون با خنده محکم ا.ت و بغل کرد
نامجون:سلام کوچولو(با خنده)
ا.ت: سلام باباااااا
نامجون: (سر ا.ت و بوس میکنه)
ا.ت: لباسساتو عوض کن من غذا رو میکشم
نامجون: چشم لیدی(با خنده)
ا.ت: اینطور نگوووو خجالت میکشم
نامجون با خنده طبقه بالا رفت
(بعد از شام)
نامجون توی اتاقش بود و وسایلش رومیچید که ا.ت وارد اتاق شد
نامجون: چخبر؟
ا.ت: سلامتی...بیخبرم تو رفتی فرانسه
نامجون: خیلی قشنگگ بود دقیقا مثل صورتت...بیا یه بار با هم بریم..هوم؟ نظرت چیه؟
ا.ت: واقعاااا؟؟؟
نامجون: معلومه
ا.ت: عالییهههه
نامجون: بعدا مرخصی میگیرم
ا.ت: (تند تند سرش رو تکون داد)
نامجون: عا راستی یه چی برات گرفتم
ا.ت سریع سمت نامجون دویید و از پشتش به وسایل خیره شد : چیییی؟
نامجون دستشو توی کیف میچرخوند و دنبالش بود در همون حین ا.تم مثل بچه ها روی پاش ایستاده بود و از بالای شونه ی نامجون سعی داشت ببینه
نامجون: عا پیداش کردم
نامجون جعبه سفید و با ربان های سیاه بیرون اورد و روی میز گذاشت روی تخت نشست
ا.ت:حیحیییی اههههههههه(اروم)
نامجون: (با خنده نگاه ا.ت کرد)
نامجون روی صندلی رو به روی نامجون نشست و ربان و کشید و روی میز گذشتش
با لبخند در جعبه روباز کرد
#bts
#نامجون
#ارمی
#سناریو
#وانشات
#تک_پارتی
#فن_فیک
#کیپاپ
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#شوگا
#جیهوپ
#جین