فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part¹⁹
ویو ا.ت
منم اهمیتی ندادم رفتم پیش پلیسا همه چیز رو بهشون گفتم اوناهم بهم گفتند که...
پلیس:ناپدریت هم همین چیزای که تو گفتی رو گفته اون گفت که تو از هیچی خبر نداشتی راجب شغل اصلیت بهت دروغ گفته
+حالا من چی میشم؟
پلیس:حالا من میبریمت خونه تا وسایلت رو جمع کنی بعد میری پرورشگاه
+باز هیچ کدوم از خانوادم رازی نشدن که منو نگه دارن؟
پلیس:نمی خوام نارحت کنم ولی خب راستش میگن که نمی تونم تو نگه دارن
+نه اونا از من بدشون میاد برا همین نمو نمی خوان
پلیس:.....(هیچی نمیگه)
+می تونم برم؟
پلیس:آره چرا که بزار به یکی بگم تا ببرت خونه وسایل رو جمع کنی(یکی رو صدا میزنه یه خانمی میاد ا.ت با خودش میبره خونه تا وسایلش رو جمع کنه)
ویو ا.ت
خیلی نارحت بودم
آخه چرا هیشکی منو نمی خواد آخه مگه من چیکارشون کردم؟
داشتم با خانمه میرفتم تویی این فکرا بودم که
نامرا،اینها،جوکیونگ آمدن پیشم
=چید؟
+میخوان منو ببرن پرورشگاه
×چی آخه برای چی؟
+هیچ کدوم از خانواده ام رازی نشدن که منو نگه دارن
÷آخه چرا؟
+چون از من بدشون میاد برا همینه
=حاله میشه بیای پیشه من؟
×اره بیا پیش ما نرو پرورشگاه اونجا جایی خوبی نیست
÷اره راست میگن آنجا اذیت میکنن
+نه نمی خواد ممنون من اونجا راحت ترم
(نامرا،اینها،جوکیونگ هیچی دیگه نمیگن)
ویو ا.ت
خیلی نارحت بودم
از بچه ها خدافظی کردم داشتم میرفتم که دیدم
دوباره همون پسرست داره نگام میکنه(بچه ها جونگکوک رو میگه پسره چون اسمش رو بلد نیست)
ویو ا.ت
آخه چرا اینقدر داره نگام میکنه؟
ولش کن من میرم
سوار ماشین شدم رفتم خونه وسایلم رو جمع کردم رفتم پرورشگاه وای خدا دوباره بدبختیم ها شروع شد آخه چرا من باید اینقدر زجر بکشم مگه من چیکار کردم؟
رفتم همون اتاقی که قبلن بودم هیچ کدوم از بچه های که سال پیش باهاشون توی پرورشگاه بودم نبودن مثل اینکه رفتن
همه جدید بودن تا خواستم بشینم رو تخت ۴تا از هم اتاقی ها هلم دادن مثل اینکه میخوان برام قلدری کنند
(توی اتاقی که ا.ت توشه با ۹نفره دیگه تویی یه تازه روی هم دیگه میشه توی هر اتاقی ۱۰ نفر هست اون ۴نفرن میخوان برای ا.ت قلدری کنن پیس قراره سختی بکشته)
+هی چتونه؟
دختره۱:توی جدیدی مگه نه؟
+اره
دختره۲:چه دختری زشتی(درواقعه ا.ت خیلی دختر خوشگله مهربونیه)
دختر۳:آره مثل میمون میمونه(ا.ت همون طوری که روی زمین نشسته میخواست بلند بشه که دختره۳ با پا محکم میزنه تو دل ا.ت که دوباره میوفته زمین)
همه اون ۴تا دختر با صدای بلند میخندند
ویو ا.ت
تا با ما زد توی دلم خیلی دردم گرفت که افتادم زمین داشتن بهم می خندیدن
که گفتم...
+چتونه مرض دارید؟(با حرص میگه یکم داد)
دختره۴:ببین دختر اینجا هر چی بهت گفتیم باید گوش بدی بگرده بد کتک میخوری
part¹⁹
ویو ا.ت
منم اهمیتی ندادم رفتم پیش پلیسا همه چیز رو بهشون گفتم اوناهم بهم گفتند که...
پلیس:ناپدریت هم همین چیزای که تو گفتی رو گفته اون گفت که تو از هیچی خبر نداشتی راجب شغل اصلیت بهت دروغ گفته
+حالا من چی میشم؟
پلیس:حالا من میبریمت خونه تا وسایلت رو جمع کنی بعد میری پرورشگاه
+باز هیچ کدوم از خانوادم رازی نشدن که منو نگه دارن؟
پلیس:نمی خوام نارحت کنم ولی خب راستش میگن که نمی تونم تو نگه دارن
+نه اونا از من بدشون میاد برا همین نمو نمی خوان
پلیس:.....(هیچی نمیگه)
+می تونم برم؟
پلیس:آره چرا که بزار به یکی بگم تا ببرت خونه وسایل رو جمع کنی(یکی رو صدا میزنه یه خانمی میاد ا.ت با خودش میبره خونه تا وسایلش رو جمع کنه)
ویو ا.ت
خیلی نارحت بودم
آخه چرا هیشکی منو نمی خواد آخه مگه من چیکارشون کردم؟
داشتم با خانمه میرفتم تویی این فکرا بودم که
نامرا،اینها،جوکیونگ آمدن پیشم
=چید؟
+میخوان منو ببرن پرورشگاه
×چی آخه برای چی؟
+هیچ کدوم از خانواده ام رازی نشدن که منو نگه دارن
÷آخه چرا؟
+چون از من بدشون میاد برا همینه
=حاله میشه بیای پیشه من؟
×اره بیا پیش ما نرو پرورشگاه اونجا جایی خوبی نیست
÷اره راست میگن آنجا اذیت میکنن
+نه نمی خواد ممنون من اونجا راحت ترم
(نامرا،اینها،جوکیونگ هیچی دیگه نمیگن)
ویو ا.ت
خیلی نارحت بودم
از بچه ها خدافظی کردم داشتم میرفتم که دیدم
دوباره همون پسرست داره نگام میکنه(بچه ها جونگکوک رو میگه پسره چون اسمش رو بلد نیست)
ویو ا.ت
آخه چرا اینقدر داره نگام میکنه؟
ولش کن من میرم
سوار ماشین شدم رفتم خونه وسایلم رو جمع کردم رفتم پرورشگاه وای خدا دوباره بدبختیم ها شروع شد آخه چرا من باید اینقدر زجر بکشم مگه من چیکار کردم؟
رفتم همون اتاقی که قبلن بودم هیچ کدوم از بچه های که سال پیش باهاشون توی پرورشگاه بودم نبودن مثل اینکه رفتن
همه جدید بودن تا خواستم بشینم رو تخت ۴تا از هم اتاقی ها هلم دادن مثل اینکه میخوان برام قلدری کنند
(توی اتاقی که ا.ت توشه با ۹نفره دیگه تویی یه تازه روی هم دیگه میشه توی هر اتاقی ۱۰ نفر هست اون ۴نفرن میخوان برای ا.ت قلدری کنن پیس قراره سختی بکشته)
+هی چتونه؟
دختره۱:توی جدیدی مگه نه؟
+اره
دختره۲:چه دختری زشتی(درواقعه ا.ت خیلی دختر خوشگله مهربونیه)
دختر۳:آره مثل میمون میمونه(ا.ت همون طوری که روی زمین نشسته میخواست بلند بشه که دختره۳ با پا محکم میزنه تو دل ا.ت که دوباره میوفته زمین)
همه اون ۴تا دختر با صدای بلند میخندند
ویو ا.ت
تا با ما زد توی دلم خیلی دردم گرفت که افتادم زمین داشتن بهم می خندیدن
که گفتم...
+چتونه مرض دارید؟(با حرص میگه یکم داد)
دختره۴:ببین دختر اینجا هر چی بهت گفتیم باید گوش بدی بگرده بد کتک میخوری
۵.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.