فیک طلسم شده قسمت ۲۷
دکتر اومدش گفت بلا به دور باشه
حالش خوبه فقط مراقب اش باشید
جون کوک دوید داخل
جسیکا بغلش کرد وگفت کاره عمه امم بود
اون میخواد منو بکشه با گریه و بغض
جون کوک گفت اون تخم سگ هیچ گوهی نمیتونه بخوره
جسیکا چشماش درشت شد
جون کوک گفت متاسفم ببخشید خوب عصبی شدم اون حرفو گفتم
بیا بغلم گریه نکن قشنگم
جسیکا گفت باشه کی میتونم برم خونه
جون کوک وایسا دکتر بیبنه بریم
دکتر اومدش گفت این دارو هارو حتما بخور
و مرخص شد
یهو نزدیک بود ماشین جسیکا رو بزنه
جون کوک محکم داد هییییی یارو چته عه
جسیکا گفت بیخیال چیزی نشده که
اومدن خونه جونکوک به خاطره جون جسیکا
گفت من میتونم کنارت بمونم
جسیکا گفت باشه یکی از بهترین اتاق هاشو داد به جون کوک
جون کوک رفتش داخل اتاق و ساعت ها مشغول کار شد جسیکا در تا بیاد داخل
جون کوک داد زد نهههههه
جسیکا گفت واااا چرااا نیام داخل
جون کوک گفت متاسفانه نمیشه
چون که من لخت شدم الکی میگفت
جسیکا گفت دورغ نگو
جون کوک بلوز اش در آورد از لای در گفت بفرما
جسیکا چشماش رو بست گفت باشه ببخشید ورفت
جون کوک هم خندید
حالش خوبه فقط مراقب اش باشید
جون کوک دوید داخل
جسیکا بغلش کرد وگفت کاره عمه امم بود
اون میخواد منو بکشه با گریه و بغض
جون کوک گفت اون تخم سگ هیچ گوهی نمیتونه بخوره
جسیکا چشماش درشت شد
جون کوک گفت متاسفم ببخشید خوب عصبی شدم اون حرفو گفتم
بیا بغلم گریه نکن قشنگم
جسیکا گفت باشه کی میتونم برم خونه
جون کوک وایسا دکتر بیبنه بریم
دکتر اومدش گفت این دارو هارو حتما بخور
و مرخص شد
یهو نزدیک بود ماشین جسیکا رو بزنه
جون کوک محکم داد هییییی یارو چته عه
جسیکا گفت بیخیال چیزی نشده که
اومدن خونه جونکوک به خاطره جون جسیکا
گفت من میتونم کنارت بمونم
جسیکا گفت باشه یکی از بهترین اتاق هاشو داد به جون کوک
جون کوک رفتش داخل اتاق و ساعت ها مشغول کار شد جسیکا در تا بیاد داخل
جون کوک داد زد نهههههه
جسیکا گفت واااا چرااا نیام داخل
جون کوک گفت متاسفانه نمیشه
چون که من لخت شدم الکی میگفت
جسیکا گفت دورغ نگو
جون کوک بلوز اش در آورد از لای در گفت بفرما
جسیکا چشماش رو بست گفت باشه ببخشید ورفت
جون کوک هم خندید
۷.۹k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.