عشق یهویی part7
بعد با میا رفتیم سوار شدیم تهیونگ با تانیا موندن بعد اومد دیدم یه جعبه توی دستش هست با تانیا اومدن سوار شدن گفتم تهیونگ این چیه خواستم بازش کنم گفت: نه نه نه حق نداری باز کنی
منم گفتم:مگه مال من نیست. بعد تهیونگ گفت چرا مال توعه ولی الان نباید بازش کنی زمان مناسبی نیست.
بعد منم گفتم:خب باشه پس حدس بزنم.
تهیونگ: توی ذهنت میتونی حرف بزنی از من نپرس.(😁)
*ویو ا/ت*
بعد که تهیونگ گفت باید فکر کنی منم یه عالمه فکر کردم بعد نفهمیدم بعد از روی جلدش نگاه کردم ونفهمیدم بعد بوش کردم اوههه یه بوی خوش مزه ای داشت
*پایان*
به نظرتون چی میتونه باشه😉
منم گفتم:مگه مال من نیست. بعد تهیونگ گفت چرا مال توعه ولی الان نباید بازش کنی زمان مناسبی نیست.
بعد منم گفتم:خب باشه پس حدس بزنم.
تهیونگ: توی ذهنت میتونی حرف بزنی از من نپرس.(😁)
*ویو ا/ت*
بعد که تهیونگ گفت باید فکر کنی منم یه عالمه فکر کردم بعد نفهمیدم بعد از روی جلدش نگاه کردم ونفهمیدم بعد بوش کردم اوههه یه بوی خوش مزه ای داشت
*پایان*
به نظرتون چی میتونه باشه😉
۵.۵k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.