وقتی عاشق مدیرت میشی پارت ۵
جونگ کوک ویو
صبح از خواب پاشدم رفتم حمام.......
بعد رفتم سوار ماشین شدم دیگه نمیخواستم بادیگارد ببرتمم چون میخواستم گل بخرم برای یون جی(واییییییییییی)
رفتم براش از معروف ترین گل فروشی توی کره یه دسته کل خیلی بزرگه رز صورتی و شکلات قلب خریدم (عکسش پارت بعد)
گذاشتم توی ماشین و رفتم سمت کمپانی
ساعت ۱۱:۰۰ بود که رسیدم و یون جی هم ۱۱:۳۰ رسید
بعد به بهونه ی کاری تو کمپانی بردمش فضای آزاد.... تصمیم گرفتم که بهش بگم امیدوارم اونم منو دوست داشته باشه......
دو دقیقه بعد یون جی اومد پیش من بهش
گفتم که همراه من بیاد......
یون جی ویو
آقای جعون من رو صدا کرد تا برم پیشش...
و همراهش برم جایی....
یون جی :آقای جعون میخوایم کجا بریم
جونگ کوک:همراهم بیا یه کارم مهم دارم
یون جی:چ..چشم
جونگ کوک تو دلش(امید وارم راضی باشه و قبول کنه) (نویسنده:جونگ کوک جان باید هم
قبول کنه نا سلامتی تویی ها😂)
جونگ کوک:تاداااا
یون جی:......
کپی ممنوع❌
شرط ۱۰ لایک و ۳ کامنت
صبح از خواب پاشدم رفتم حمام.......
بعد رفتم سوار ماشین شدم دیگه نمیخواستم بادیگارد ببرتمم چون میخواستم گل بخرم برای یون جی(واییییییییییی)
رفتم براش از معروف ترین گل فروشی توی کره یه دسته کل خیلی بزرگه رز صورتی و شکلات قلب خریدم (عکسش پارت بعد)
گذاشتم توی ماشین و رفتم سمت کمپانی
ساعت ۱۱:۰۰ بود که رسیدم و یون جی هم ۱۱:۳۰ رسید
بعد به بهونه ی کاری تو کمپانی بردمش فضای آزاد.... تصمیم گرفتم که بهش بگم امیدوارم اونم منو دوست داشته باشه......
دو دقیقه بعد یون جی اومد پیش من بهش
گفتم که همراه من بیاد......
یون جی ویو
آقای جعون من رو صدا کرد تا برم پیشش...
و همراهش برم جایی....
یون جی :آقای جعون میخوایم کجا بریم
جونگ کوک:همراهم بیا یه کارم مهم دارم
یون جی:چ..چشم
جونگ کوک تو دلش(امید وارم راضی باشه و قبول کنه) (نویسنده:جونگ کوک جان باید هم
قبول کنه نا سلامتی تویی ها😂)
جونگ کوک:تاداااا
یون جی:......
کپی ممنوع❌
شرط ۱۰ لایک و ۳ کامنت
۱۵.۵k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.