عشقی که بهم دادی
"part 54"
*نیم ساعت بعد
*از زبان ا.ت
من و هانا داشتیم با رئیس سر و کله میزدیم که دیدم گوشیم زنگ خورد
چی؟
تهیونگ
+ببخشید ولی باید جواب بدم
...
+بله بفرمایید؟
_ا.ت سریع خودتو برسون بیمارستان
+بله؟!...چرا؟
_واسه چکاپ اومده بودم که دیدم جیهون رو آوردن
گوشی از دست افتاد
گریه م گرفت
+م...من باید برم
×ا.ت چیشده؟
+جیهون
×من میرسونمت
*از زبان تهیونگ
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم با جیهون زدیم قدش
÷بابایی...مامان ناراحت نمیشه از اینکه گولش زدیم؟
_معلومه که نه...چون براش سورپرایز دارم...ولی وقتی که بیمارستان تو باید وانمود کنی که خوردی زمین و پات درد میکنه
÷حله
همون لحظه پیچیدم تو حیاط بیمارستان
با جیهون رفتیم تو و نشستیم جایی که تو دید ا.ت نباشه
به جیهون گفتم از جاش تکون نخوره
شانس آوردم بعد از اینکه جیهون گفت خورده زمین و پاش خیلی درد میکنه مربی اجازه داد ببرمش
ایناهاش...خودشم اومد
_مربی هان شما همینجا منتظر بمونید تا جیهون بیاد
؛باشه حتما
دیدم ماشین هانا وارد حیاط بیمارستان شد
*از زبان ا.ت
تمام راه رو گریه کردم
از ماشین پیاده شدم و دویدم تو
تهیونگ رو دیدم
+تهیونگ چی شده؟...جیهون کجاست
_جیهون تو اتاق عمله...تصادف کرده
+تصادف؟....مگه چیشده؟!!!
_الان وقت این حرفا نیست بریم دم در اتاق عمل ببینیم چیشده
*از زبان تهیونگ
ا.ت رو بردم سمت اتاق عمل
به اون پرستاره گفته بودم چی بگه
کلی هم پول گرفت
ولی خب مشکلی نیست
من باید بفهمم
همون لحظه پرستار اومد بیرون و رو به ا.ت گفت
؛شما مادر بچه هستین؟
+بله...حالش چطوره؟
؛نیاز به خون داره...هرچه سریع تر
(بچه ها من همینجوری یه گروه خونی میگم)
؛ذخیره خونی +O تموم شده
+وای خدا
ا.ت همونجا دستاشو گرفت رو صورتش
_گروه خونی من +O عه من خون میدم
کت مو در آوردم که ا.ت اومد سمتم
+نه تهیونگ
_چرا نه؟...من اون بچه رو دوست دارم نمیتونم ببینم همینجوری....
+نه تهیونگ تو نمیتونی خون بدی(داد و گریه)
منم صدامو بردم بالا
_ا.ت منظورت چیه؟...چرا نمیتونم
چرا نمیتونه؟
*نیم ساعت بعد
*از زبان ا.ت
من و هانا داشتیم با رئیس سر و کله میزدیم که دیدم گوشیم زنگ خورد
چی؟
تهیونگ
+ببخشید ولی باید جواب بدم
...
+بله بفرمایید؟
_ا.ت سریع خودتو برسون بیمارستان
+بله؟!...چرا؟
_واسه چکاپ اومده بودم که دیدم جیهون رو آوردن
گوشی از دست افتاد
گریه م گرفت
+م...من باید برم
×ا.ت چیشده؟
+جیهون
×من میرسونمت
*از زبان تهیونگ
بعد از اینکه گوشی رو قطع کردم با جیهون زدیم قدش
÷بابایی...مامان ناراحت نمیشه از اینکه گولش زدیم؟
_معلومه که نه...چون براش سورپرایز دارم...ولی وقتی که بیمارستان تو باید وانمود کنی که خوردی زمین و پات درد میکنه
÷حله
همون لحظه پیچیدم تو حیاط بیمارستان
با جیهون رفتیم تو و نشستیم جایی که تو دید ا.ت نباشه
به جیهون گفتم از جاش تکون نخوره
شانس آوردم بعد از اینکه جیهون گفت خورده زمین و پاش خیلی درد میکنه مربی اجازه داد ببرمش
ایناهاش...خودشم اومد
_مربی هان شما همینجا منتظر بمونید تا جیهون بیاد
؛باشه حتما
دیدم ماشین هانا وارد حیاط بیمارستان شد
*از زبان ا.ت
تمام راه رو گریه کردم
از ماشین پیاده شدم و دویدم تو
تهیونگ رو دیدم
+تهیونگ چی شده؟...جیهون کجاست
_جیهون تو اتاق عمله...تصادف کرده
+تصادف؟....مگه چیشده؟!!!
_الان وقت این حرفا نیست بریم دم در اتاق عمل ببینیم چیشده
*از زبان تهیونگ
ا.ت رو بردم سمت اتاق عمل
به اون پرستاره گفته بودم چی بگه
کلی هم پول گرفت
ولی خب مشکلی نیست
من باید بفهمم
همون لحظه پرستار اومد بیرون و رو به ا.ت گفت
؛شما مادر بچه هستین؟
+بله...حالش چطوره؟
؛نیاز به خون داره...هرچه سریع تر
(بچه ها من همینجوری یه گروه خونی میگم)
؛ذخیره خونی +O تموم شده
+وای خدا
ا.ت همونجا دستاشو گرفت رو صورتش
_گروه خونی من +O عه من خون میدم
کت مو در آوردم که ا.ت اومد سمتم
+نه تهیونگ
_چرا نه؟...من اون بچه رو دوست دارم نمیتونم ببینم همینجوری....
+نه تهیونگ تو نمیتونی خون بدی(داد و گریه)
منم صدامو بردم بالا
_ا.ت منظورت چیه؟...چرا نمیتونم
چرا نمیتونه؟
۴.۷k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.