Black Ghost

Black Ghost
Part 2

که حواسم نبود و به یکی خوردم افتادم زمین تمام وسایلم پخش زمین شد که سریع اونم نشست رو زمین او کمک کرد وسایلم رو جمع کنم
_ حواست کجا.... که حرفم با دیدن چهره اون دختر نصف موند چه چهره‌ای زیبا و بی نقصی
+ ببخشید که سریع احترام گذاشتم و وارد کافه شدم
که آقای جانگ علامت: ~
~ کجایی دختر دیر کردی
+ب.ببخشید سریع رفتم و پیش بندم و بستم و سریع رفتم سفارش رو بگیرم ولی هیچکی داخل کافه نبود به جز یه پسر که چند تا مرد دورش گرفته بودن نمیتونستم ببینمش که آقای جانگ گفت : چرا وایستادی اینجا بر سفارش بگیر ببین چی میخوان
+چی من
~ نه پس من
+باشه رفتم سمت میز دیدم همون پسرس که خوردم بهش
+ قربان چی میل دارین
_یه قهوه تلخ
+چشم الان براتون میارم
_ میتونم اسمتون رو بپرسم
+ بله اسمم ! آدرینا سریع رفتم سفارش رو براش آماده کردم و بهش دادم
بعد چندمین رفت
ویو ا.ت
شب شده بود وسایلم رو جمع کردم و به سمت خونه حرکت کردم که حس کردم یه نفر پشت سرمه که سیاهی ........

اون دختر داخل کافه که اسمش آدرینا بود نظرمو جلب کرده بود خیلی زیبا بود یه حس عجیبی بهش داشتم به بادیگاردا گفتم بیارنش به عمارت و......

حمایت کنید دو پارت براتون گذاشتم🤧😐