×قسمت هشت ×پارت چهار
×قسمت هشت ×پارت چهار
حلش دادم بیرون و درو قفل کردم
صدای خندش میومد که میگفت:انگار شب قرار نیست ببینمش
بعدم صدای پاهاش میومد که دور میشد
به در اتاق تکیه زدم و همچنان حرص خوردم
لباسامو که تن زدم برگشتم بیرون و همینجوری که به فروشنده نزدیک میشدم کیف پولمو از توی کوله پشتیم دراوردم
پرسیدم :اقا من لباس شماره پنجاه و دو و برداشتم..چقدر شد ؟؟
_شما به همون اقا پسر نیومدید!؟
_درسته
_واستون حساب کردن..الانم بیرون منتظرن
دلممیخواست جیغ بزنم
با حرص گفتم :اقا پولشو به من پس بدید پول خودمو بگیرید
یکم بهم نگاه کرد و بعد زد زیر خنده
به حرفم فکر کردم :اقا پولشو به من پس بدید پول خودمو بگیرید
و بعد دلم میخواست بشینم موهامو همون وسط از ته بزنم
اخه مگه از من خرتر هست اصن !؟
سرمو انداختم پایین و اروم تشکر کردم...بعدم از مغازه خارج شدم
پاکان بیرون مغازه منتظر مونده بود
پشتش بهم بود
منم محکم کوبوندم تو کمرش
_آی...چته نمک نشناس!؟
_من نمکِ بی نمک دستای تورو نخوام باید چیکار کنم؟؟
_یه هدیه بود..واسه جبران کمکت
بعدم جلو جلو رفت سمت خروجی
دویدم دنبالش:کدوم کمک!؟
_قضیه ترنم و بازی و عشق و اینا دیه..مگه کمک دیگه ایم کردی!؟
_همین که شمارمو داری خودش هزارتا کمکه
_پس به همه کمک میکنی؟؟نه؟؟
_ینی چی!؟
_عرفان شمارتو داشت
همونجور که دنبال پاکان از فروشگاه خارج میشدم تو گوگل اسامی ذهنم دنبال اسم عرفان گشتم
یادم اومد...همونی که باهاش دعوام شد
_شمارمو از کجا اورده!؟
_از تو باید پرسید!!
_چرا اینجوری حرف میزنی!؟
_خیال نکن شمارشو کف دستت ندیدم
_ها!؟
_اون روز..بعد دعوا...تو اسانسور..دیدم کف دستت شمارشو نوشتی
یکم به مخم فشار اورد...اهان ...اون که شماره زری بود
_اووووه...پاکان اون شماره دوستم بود که
یکم بهم نگاه کرد..بعد دستامو کشید سمت خودش و کفشونو نگاه کرد
اثر کمرنگی از شماره روی دستم مونده بود
گوشیشو اورد بیرون و ذخیره کردش
_آهآی..شماره دوستمه ها..
_باشه...توقع داری باور کنم..نکنه میترسی از امتحان کردنش؟؟
_هی..اقا...شما هیچ جایی توی زندگی من نداری که بهت مربوط باشه از کی شماره گرفتم یا شمارمو کی داره..هیچم واسم مهم نیس که چی دربارم فک میکنی..پس فک نکن چون تحویلت گرفتم ادمی
انگار ناراحت شد
گوشیشو سُر داد توی جیبش و نگاهشو ازم گرفت
ناراحتیش مهم نبود
چیزی که اذیتم میکرد این بود شماره من توی گوشی عرفان چیکار میکنه
.......
حلش دادم بیرون و درو قفل کردم
صدای خندش میومد که میگفت:انگار شب قرار نیست ببینمش
بعدم صدای پاهاش میومد که دور میشد
به در اتاق تکیه زدم و همچنان حرص خوردم
لباسامو که تن زدم برگشتم بیرون و همینجوری که به فروشنده نزدیک میشدم کیف پولمو از توی کوله پشتیم دراوردم
پرسیدم :اقا من لباس شماره پنجاه و دو و برداشتم..چقدر شد ؟؟
_شما به همون اقا پسر نیومدید!؟
_درسته
_واستون حساب کردن..الانم بیرون منتظرن
دلممیخواست جیغ بزنم
با حرص گفتم :اقا پولشو به من پس بدید پول خودمو بگیرید
یکم بهم نگاه کرد و بعد زد زیر خنده
به حرفم فکر کردم :اقا پولشو به من پس بدید پول خودمو بگیرید
و بعد دلم میخواست بشینم موهامو همون وسط از ته بزنم
اخه مگه از من خرتر هست اصن !؟
سرمو انداختم پایین و اروم تشکر کردم...بعدم از مغازه خارج شدم
پاکان بیرون مغازه منتظر مونده بود
پشتش بهم بود
منم محکم کوبوندم تو کمرش
_آی...چته نمک نشناس!؟
_من نمکِ بی نمک دستای تورو نخوام باید چیکار کنم؟؟
_یه هدیه بود..واسه جبران کمکت
بعدم جلو جلو رفت سمت خروجی
دویدم دنبالش:کدوم کمک!؟
_قضیه ترنم و بازی و عشق و اینا دیه..مگه کمک دیگه ایم کردی!؟
_همین که شمارمو داری خودش هزارتا کمکه
_پس به همه کمک میکنی؟؟نه؟؟
_ینی چی!؟
_عرفان شمارتو داشت
همونجور که دنبال پاکان از فروشگاه خارج میشدم تو گوگل اسامی ذهنم دنبال اسم عرفان گشتم
یادم اومد...همونی که باهاش دعوام شد
_شمارمو از کجا اورده!؟
_از تو باید پرسید!!
_چرا اینجوری حرف میزنی!؟
_خیال نکن شمارشو کف دستت ندیدم
_ها!؟
_اون روز..بعد دعوا...تو اسانسور..دیدم کف دستت شمارشو نوشتی
یکم به مخم فشار اورد...اهان ...اون که شماره زری بود
_اووووه...پاکان اون شماره دوستم بود که
یکم بهم نگاه کرد..بعد دستامو کشید سمت خودش و کفشونو نگاه کرد
اثر کمرنگی از شماره روی دستم مونده بود
گوشیشو اورد بیرون و ذخیره کردش
_آهآی..شماره دوستمه ها..
_باشه...توقع داری باور کنم..نکنه میترسی از امتحان کردنش؟؟
_هی..اقا...شما هیچ جایی توی زندگی من نداری که بهت مربوط باشه از کی شماره گرفتم یا شمارمو کی داره..هیچم واسم مهم نیس که چی دربارم فک میکنی..پس فک نکن چون تحویلت گرفتم ادمی
انگار ناراحت شد
گوشیشو سُر داد توی جیبش و نگاهشو ازم گرفت
ناراحتیش مهم نبود
چیزی که اذیتم میکرد این بود شماره من توی گوشی عرفان چیکار میکنه
.......
۴.۱k
۰۸ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.