سربازی ۶
جیمین رو به آت شد و گفت:
هیونجین حالت خوبه؟آخه رنگت پریده
آت به خودش اومد و لبخندی زد و گفت:
بله جیمین شی حالم خوبه خوبه ممنونم که پرسیدید
آت و آیو وسایله شون رو گذاشتن کنار تختشون و بعد آت به آیو اشاره داد که برن بیرون تو اتاقی که پدر آیو بهشون داده بود تا لباساشون رو بپوشن و بعد رفتن که لباساشون رو بپوشن و بعد برگشتن که با غذا هایی که روی میز خوابگاه بود مواجه شدن
نامجون:
ا بچه ها چه به موقع اومدید همین الان برامون غذا آوردن بدویید بیاید بخوریم
آت و آیو رفتن با استرس کنار اعضا نشستن و شروع کردن غذا خوردن
ویو آت:
به تهیونگ نگاه کردم دیدم که اون داره بهم نگاه می کنه وقتی متوجه نگاه من شدسرش رو آورد پایین و شروع کرد غذاش رو خوردن خیلی تعجب کرده بودم می ترسیدم که اون فهمیده باشه که ما دختریم
جی هوپ:
هیونجین، چجوری انقد مژه های تو بلنده؟
آت که شوکه شده بود سرفه ای کرد و گفت:
خودمم نمی دونم ،اما فکنم از مامانم بهم ارث رسیده باشه چون که اونم مژه هاش خیلی بلنده
شوگا:
هیونجین شبیه پسرایی هس که قیافشون مثل دخترا کیوته
#BTS
#سربازی
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
هیونجین حالت خوبه؟آخه رنگت پریده
آت به خودش اومد و لبخندی زد و گفت:
بله جیمین شی حالم خوبه خوبه ممنونم که پرسیدید
آت و آیو وسایله شون رو گذاشتن کنار تختشون و بعد آت به آیو اشاره داد که برن بیرون تو اتاقی که پدر آیو بهشون داده بود تا لباساشون رو بپوشن و بعد رفتن که لباساشون رو بپوشن و بعد برگشتن که با غذا هایی که روی میز خوابگاه بود مواجه شدن
نامجون:
ا بچه ها چه به موقع اومدید همین الان برامون غذا آوردن بدویید بیاید بخوریم
آت و آیو رفتن با استرس کنار اعضا نشستن و شروع کردن غذا خوردن
ویو آت:
به تهیونگ نگاه کردم دیدم که اون داره بهم نگاه می کنه وقتی متوجه نگاه من شدسرش رو آورد پایین و شروع کرد غذاش رو خوردن خیلی تعجب کرده بودم می ترسیدم که اون فهمیده باشه که ما دختریم
جی هوپ:
هیونجین، چجوری انقد مژه های تو بلنده؟
آت که شوکه شده بود سرفه ای کرد و گفت:
خودمم نمی دونم ،اما فکنم از مامانم بهم ارث رسیده باشه چون که اونم مژه هاش خیلی بلنده
شوگا:
هیونجین شبیه پسرایی هس که قیافشون مثل دخترا کیوته
#BTS
#سربازی
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۵.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.