رمان سفر برای عشق پارت ۷
رمان سفر برای عشق پارت ۷
ادمین
خلاصه که تهیونگ برای ا/ت کلی کادو خریده بود و ا/ت هم کلی از کادو هاش خوشش اومد
عمه ا/ت : ~
مادر ا/ت : ☆
پدر ا/ت : @
تهیونگ : ا/ت این چند روزی رو که با خونوادت اینجایی میخوام سوپرایزت کنم
ا/ت : باشه 😊 مشکلی نداره
تهیونگ : خب مادر جان و پدر جان
منظورت پدر مادر ا/ت
کی وقت دارید یه صحبتی با همدیگه داشته باشیم ؟
: @ هر موقع که تو بگی پسرم
ا/ت : تهیونگ چیزی شده ؟
تهیونگ : نه بابا چاگیا نگران نباش
ا/ت : اوکی !
تهیونگ : پسر من فردا به خدمت میرسم پدر جان !
ادمین : چه با ادب و مجلسی حرف میزنه تهیونگ 🥲
@ باشه پسرم
ادامه دارد...........
لایک ۷
کامنت ۷
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
ادمین
خلاصه که تهیونگ برای ا/ت کلی کادو خریده بود و ا/ت هم کلی از کادو هاش خوشش اومد
عمه ا/ت : ~
مادر ا/ت : ☆
پدر ا/ت : @
تهیونگ : ا/ت این چند روزی رو که با خونوادت اینجایی میخوام سوپرایزت کنم
ا/ت : باشه 😊 مشکلی نداره
تهیونگ : خب مادر جان و پدر جان
منظورت پدر مادر ا/ت
کی وقت دارید یه صحبتی با همدیگه داشته باشیم ؟
: @ هر موقع که تو بگی پسرم
ا/ت : تهیونگ چیزی شده ؟
تهیونگ : نه بابا چاگیا نگران نباش
ا/ت : اوکی !
تهیونگ : پسر من فردا به خدمت میرسم پدر جان !
ادمین : چه با ادب و مجلسی حرف میزنه تهیونگ 🥲
@ باشه پسرم
ادامه دارد...........
لایک ۷
کامنت ۷
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
۶.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.