دوستم شاکی شد
ی روز عادی بود مثل همیشه
رفتم مافیا
چویا رو دیدم که داره با اکو حرف میزنه
ا.ت سلام اکو *رفت *
*چویا بازو ا.ت رو گرفت *
چویا .ی سلام به منم بده
ا.ت . چویا تو خودت از من متنفری
*رفت *
بقیشو بعدن میدم
رفتم مافیا
چویا رو دیدم که داره با اکو حرف میزنه
ا.ت سلام اکو *رفت *
*چویا بازو ا.ت رو گرفت *
چویا .ی سلام به منم بده
ا.ت . چویا تو خودت از من متنفری
*رفت *
بقیشو بعدن میدم
۴۸۲
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.