امروز رفتم و توی یه تور تفریحی توی یه جنگل ثبت نام کردم خ

امروز رفتم و توی یه تور تفریحی توی یه جنگل ثبت نام کردم خیلی وقت بود که میخواستم به این تور برم بخاطر همین خیلی ذوق داشتم که بلخره میتونم برم سریع رفتم چمدونم رو بستم قرار بود فردا صبح راه بیوفتیم هرچی که لازم داشتم رو جمع کردم و لباسایی که فردا میخواستم بپوشم رو آماده کردم گوشیم رو ساعت ۸ صبح کوک کردم و با فکر فردا به خواب رفتم با صدای گوشیم بیدار شدم که دیدم جنی داره زنگ میزنه دختره خر این وقت صبح برای چی زنگ میزنی؟

خر خودتی اصن حواست هست ساعت ۹ ون حرکت میکنه؟ بیا این آدرسی که میفرستم که باهم سوارشیم بریم

سریع از جام پریدم و گوشیو قطع کردم که برم حاضر بشم چرا گوشیم زنگ نخورد لعنتی صبحانمو خوردم و لباسام رو پوشیدم چمدونم رو کنار در گذاشتم کیفم رو برداشتم و یه چندتا خرت و پرت که نیاز داشتم انداختم توش گوشیم رو برداشتم که دیدم جنی آدرس فرستاده رفتم اونجا که جنی رو دیدم که منتظر کنار ون وایساده بود تا منو دید دست تکون داد منم پا تند کردم و دویدم تا رسیدم بهشون سوار ون شدیم و هر کدوممون روی به صندلی نشستیم

چون ون میخواست راه بیوفته وقت نکردیم به جای خالی برای دو نفرمون پیدا کنیم

آخر سر یه خانمی که راهنمای تور بود وارد ون شد که ون حرکت کرد

سلام به همگی من لی یونگ شین هستم راهنمای تور شما هر کسی با بغل دستی خودش هم گروهه و تو این مدت باید باهم باشین و هیچکس نباید از هم گروهیش دور و جدا بشه €

به کسی که بغلم نشسته بود نگاه کردم کلاه هودیش رو سرش کشیده بود و هندزفری هم تو گوشش