دنبال ماری پارت ۷
راشا و رایان هر دوشون رفتن
نگران شده بودم
ولی اهمیتی ندادم و نشستم روی مبل
خوشحال بودم که منو زندانی نکرده بودن
چند تا نوشیدنی آوردم
در کوبیده شد
هیچ کس نبود درو باز کنه نرگس هم رفته بود بیرون
بلند شدم و درو باز کردم
نمی دونم کی بود ولی عین گاو سرشو انداخت پایین و وارد خونه شد
نشست روی مبل و نوشیدنیم رو خورد
ماری: هی تو کی هستی از خونه برو بیرون
من دوست راشا هستم اومدم اونو ببینم ولی فکر کنم یه چیز خوبتر دیدم
وا رفتم
رفتم توی اتاق و در و بستم روی تخت دراز کشیدم
حس کردم در اتاق باز شد و یکی وارد اتاق شد
رومو برگردوندم که همون پسر رو دیدم در اتاقو قفل کرد و نزدیکم شد
ماری: هی داری چیکار می کنی درو همین الان باز کن
پسر: اذیت نکن دیگه فقط می خوام خوش بگذرونیم
دهنم باز مونده بود
بلند شدم به سوی در رفتم دستم رو گرفت
پسر: کجا با این عجله
جیغ زدم
ترسیده بودم با پام محکم کوبوندم وسط پاش و فرار کردم
رفتم دستشویی و محکم درو بستم
درو می خواست باز کنه
رفتم گوشه حموم و گریه کردم
یکدفعه در باز شد و یکی اومد داخل و هیچی ندیدم
نگران شده بودم
ولی اهمیتی ندادم و نشستم روی مبل
خوشحال بودم که منو زندانی نکرده بودن
چند تا نوشیدنی آوردم
در کوبیده شد
هیچ کس نبود درو باز کنه نرگس هم رفته بود بیرون
بلند شدم و درو باز کردم
نمی دونم کی بود ولی عین گاو سرشو انداخت پایین و وارد خونه شد
نشست روی مبل و نوشیدنیم رو خورد
ماری: هی تو کی هستی از خونه برو بیرون
من دوست راشا هستم اومدم اونو ببینم ولی فکر کنم یه چیز خوبتر دیدم
وا رفتم
رفتم توی اتاق و در و بستم روی تخت دراز کشیدم
حس کردم در اتاق باز شد و یکی وارد اتاق شد
رومو برگردوندم که همون پسر رو دیدم در اتاقو قفل کرد و نزدیکم شد
ماری: هی داری چیکار می کنی درو همین الان باز کن
پسر: اذیت نکن دیگه فقط می خوام خوش بگذرونیم
دهنم باز مونده بود
بلند شدم به سوی در رفتم دستم رو گرفت
پسر: کجا با این عجله
جیغ زدم
ترسیده بودم با پام محکم کوبوندم وسط پاش و فرار کردم
رفتم دستشویی و محکم درو بستم
درو می خواست باز کنه
رفتم گوشه حموم و گریه کردم
یکدفعه در باز شد و یکی اومد داخل و هیچی ندیدم
۱۱.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.