دنیای عجیب2
جنی میره هوا بخوره که چشمش میوفته به یه دختری.با خودش میگه چقدر اشناست🤔
دختره لباس بیمارستان تنش بود.
جنی می فهمه کیه و میدوئه دنبالش🏃♀️
جنی:لیساااااا!وایسااااا کجا میرییی؟؟؟؟
لیسا پشت سرشو نگاه میکنه میبینه
جنی داره میدوئه دنبالش!جا میخوره سر جاش خشکش میزنه🧍♀️
لیسا:امم...چی؟...جایی نمیرم که...
جنی:الکی خودتو به اون راه نزن داشتی
کجا میرفتی؟ 😐
لیسا:نمیگم
جنی:بگو
لیسا:نمیگم
جنی:اا بسه دیگههه!!کجا میرفتی بدون
اجازه دکتر؟
لیسا:میخواستم فرار کنم.
جنی:چرا؟
لیسا:چون که حالم خوبه و
نمیخوام اینجا بمونم.
دو روز دیگه هم کنسرت داریم.
جنی:درکت میکنم.بیا با هم فرار کنیم.
لیسا با تعجب میپرسه:واقعا؟؟
جنی:نه بابا بریم از دکتر اجازه بگیریم.
و میرن پیش دکتر.
دکتر میگه میتونه لیسا میتونه بره خونه.
خوشحال میشن.
میرن پیش رزی و جیسو تا با هم برن خونه تا واسه کنسرت تمرین کنن.
جیسو و رزی هم داشتن بستنی میخوردن.
لیسا رو که دیدن پریدن تو بغلش.
سوار ماشین
شدن و رفتن خونه.
رزی در رو باز کرد.
یکهو متوجه میشن توی خونه کناریشون پر دوده.
جیسو سریع میره سمت خونهه و به دخترا میگه:باید کمکشون کنم.
دخترا میگن:نه جیسو نروووو...
ولی اون گوش نمیده.
درو باز میکنه.صدای سرفه میشنوه👂
میره سمت صدا و میبینه یه پسری هم سن خودش افتاده رو مبل داره سرفه میکنه.
دستشو میگیره میکِشِش سمت در.
هلش میده بیرون.
میخواست خودش هم بیره بیرون
که دید موبایل پسره
افتاده کف اتاق میره برش میداره.
میخواد برگرده که یهو در بسته میشه
و قفل میشه.
🚪🗝دود هم در حال بیشتر شدن بود.
پسره دخترا رو میبینه
و بهشون میگه:دوستتون اون داخله گیر کرده.
اونا پسره رو شناختن.
اون جین از بی تی اس بود.
دخترا میدوئن دنبال جیسو.
ولی میبینن...
ادامه در پارت بعد🥰
بچه ها اگه کامنت نزارید بعدی رو نمیزارماااا😐
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
دختره لباس بیمارستان تنش بود.
جنی می فهمه کیه و میدوئه دنبالش🏃♀️
جنی:لیساااااا!وایسااااا کجا میرییی؟؟؟؟
لیسا پشت سرشو نگاه میکنه میبینه
جنی داره میدوئه دنبالش!جا میخوره سر جاش خشکش میزنه🧍♀️
لیسا:امم...چی؟...جایی نمیرم که...
جنی:الکی خودتو به اون راه نزن داشتی
کجا میرفتی؟ 😐
لیسا:نمیگم
جنی:بگو
لیسا:نمیگم
جنی:اا بسه دیگههه!!کجا میرفتی بدون
اجازه دکتر؟
لیسا:میخواستم فرار کنم.
جنی:چرا؟
لیسا:چون که حالم خوبه و
نمیخوام اینجا بمونم.
دو روز دیگه هم کنسرت داریم.
جنی:درکت میکنم.بیا با هم فرار کنیم.
لیسا با تعجب میپرسه:واقعا؟؟
جنی:نه بابا بریم از دکتر اجازه بگیریم.
و میرن پیش دکتر.
دکتر میگه میتونه لیسا میتونه بره خونه.
خوشحال میشن.
میرن پیش رزی و جیسو تا با هم برن خونه تا واسه کنسرت تمرین کنن.
جیسو و رزی هم داشتن بستنی میخوردن.
لیسا رو که دیدن پریدن تو بغلش.
سوار ماشین
شدن و رفتن خونه.
رزی در رو باز کرد.
یکهو متوجه میشن توی خونه کناریشون پر دوده.
جیسو سریع میره سمت خونهه و به دخترا میگه:باید کمکشون کنم.
دخترا میگن:نه جیسو نروووو...
ولی اون گوش نمیده.
درو باز میکنه.صدای سرفه میشنوه👂
میره سمت صدا و میبینه یه پسری هم سن خودش افتاده رو مبل داره سرفه میکنه.
دستشو میگیره میکِشِش سمت در.
هلش میده بیرون.
میخواست خودش هم بیره بیرون
که دید موبایل پسره
افتاده کف اتاق میره برش میداره.
میخواد برگرده که یهو در بسته میشه
و قفل میشه.
🚪🗝دود هم در حال بیشتر شدن بود.
پسره دخترا رو میبینه
و بهشون میگه:دوستتون اون داخله گیر کرده.
اونا پسره رو شناختن.
اون جین از بی تی اس بود.
دخترا میدوئن دنبال جیسو.
ولی میبینن...
ادامه در پارت بعد🥰
بچه ها اگه کامنت نزارید بعدی رو نمیزارماااا😐
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۲۳.۴k
۱۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.