دوست پسر خشمگین من
پارت 3
ا.ت
زنگ خورد زنگ ناهار بود . به یونا گفتم تو برو ی جا بشن منم میام
رفتم دستشویی به صورتم آب زدم از در دستشویی که آمدم بیرون تهیونگ و دیدم دستم و گرفت بعد من و برد سمت سالن غذا خوری
یونا رو دیدم سریع رفتم نشستم رو به روش بدون اینکه غذا مو بگریم سرم و گذاشتم رو میز احساس کردم یکی آمد بغلم نشست سرم و آوردم بالا تهیونگ و دیدم ی بوسه ی کوچیک رو لبم زد لپام قرمز شد نمی دونستم چی بگم بعد دیدم با دو تا سینی غذا نشست بغلم
ا.ت
زنگ خورد زنگ ناهار بود . به یونا گفتم تو برو ی جا بشن منم میام
رفتم دستشویی به صورتم آب زدم از در دستشویی که آمدم بیرون تهیونگ و دیدم دستم و گرفت بعد من و برد سمت سالن غذا خوری
یونا رو دیدم سریع رفتم نشستم رو به روش بدون اینکه غذا مو بگریم سرم و گذاشتم رو میز احساس کردم یکی آمد بغلم نشست سرم و آوردم بالا تهیونگ و دیدم ی بوسه ی کوچیک رو لبم زد لپام قرمز شد نمی دونستم چی بگم بعد دیدم با دو تا سینی غذا نشست بغلم
۶.۰k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.