"پارت۹"
"پارت۹"
رفتیم مهمونی که دیدم یکی داره میاد فک کردم میخواد بیار خوش آمد بگه ولی سلام کرد
؟؟؟:به بهههه سلام دوست قدیمی
جیمین:گمشو برو اونور
ات:جیمین این کیه
جیمین:این هانسول عه دشمنمه
هانسول:میبینم که دوس دختر میدا کردی
جیمین:آره چیه میخوایی گروگان بگیریش بعد شکنجش بدی
هانسول:شاید پس در آخرین شبی که کنارته خوش باش😏
جیمین:عوضی(زیر لب)
هانسول:چیزی گفتی؟
جیمین:نه
هانسول:خب من میرم
جیمین:گمشو
جیمین:ات از کنار من جم نخور باشه؟
ات:باشه
رفتیم کنار یا میز وایسادیم داشتیم حرف میزدیم
ات:جیمین،من خستمه بریم خونه
جیمین:باشه بیا بریم
رفتن خونه*
جیمین:بیا از این به بعد با یه اسم صدا کنیم اسم های واقعیمونو نگیم
ات:اوکی،چی بگیم؟
جیمین:من میگم بیب تو چی؟
ات:منم میگم ددی ولی جلو خانوادم نگیا
جیمین:باشه
جیمین:بیب بیا بالا سه ساعته به چی خیره شدی
ات:اومدم،میگم جیمین فردا بریم خونه ی ما
جیمین:باش یعنی منم بیام؟
ات:آره
ببخشید کم نوشتم فردا زیاد مینویسم🙂🤏
رفتیم مهمونی که دیدم یکی داره میاد فک کردم میخواد بیار خوش آمد بگه ولی سلام کرد
؟؟؟:به بهههه سلام دوست قدیمی
جیمین:گمشو برو اونور
ات:جیمین این کیه
جیمین:این هانسول عه دشمنمه
هانسول:میبینم که دوس دختر میدا کردی
جیمین:آره چیه میخوایی گروگان بگیریش بعد شکنجش بدی
هانسول:شاید پس در آخرین شبی که کنارته خوش باش😏
جیمین:عوضی(زیر لب)
هانسول:چیزی گفتی؟
جیمین:نه
هانسول:خب من میرم
جیمین:گمشو
جیمین:ات از کنار من جم نخور باشه؟
ات:باشه
رفتیم کنار یا میز وایسادیم داشتیم حرف میزدیم
ات:جیمین،من خستمه بریم خونه
جیمین:باشه بیا بریم
رفتن خونه*
جیمین:بیا از این به بعد با یه اسم صدا کنیم اسم های واقعیمونو نگیم
ات:اوکی،چی بگیم؟
جیمین:من میگم بیب تو چی؟
ات:منم میگم ددی ولی جلو خانوادم نگیا
جیمین:باشه
جیمین:بیب بیا بالا سه ساعته به چی خیره شدی
ات:اومدم،میگم جیمین فردا بریم خونه ی ما
جیمین:باش یعنی منم بیام؟
ات:آره
ببخشید کم نوشتم فردا زیاد مینویسم🙂🤏
۳.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.