عشق ابدی پارت ۸۶
عشق ابدی پارت ۸۶
ویو ته
جین : تهیونگ؟ تهیونگ ... پاشو ، تهیونگ پاشو
ته : اومم بله هیونگ؟(خوابالو)
جین : پاشو بیا پایین شام بخوریم
ته : باشه میام ( خوابالو)
جین رفت پایین و منم رفتم تو دستشویی.
بعد از انجام کارام در رو باز کردم و رفتم پایین
چشمم به کوک خورد که داشت نگاهم میکرد
هنوزم صحنه کیسم با کوک یادم میومد خجالت میکشیدم
اینکه اونجا تو آغوشش بودم بهم حس امنیت میداد . این که بهم گفت عزیزم ، حالمو صد برابر بهتر میکرد ...
خیلی خوشحال بودم که تونستم طعم بغل گرم و امنش رو بچشم
چشمام رو با خجالت ازش گرفتم و رفتم سمت جیمین
- تهیونگا ... من حس نمیکنم کوک بدش بیاد.
ته : چی؟(تعجب)
- باور کن دوست داره ؛ نمیدونی چیکارا میکنه . به خدا دوست داره ، بهش بگو تهیونگ .
ته : جیمین....چی ... میگی؟(تعجب)
- نمیدونی وقتی خواب بودی چقدر به بهانه اینکه تو اتاق کار داره میومد نگات میکرد ؛ وقتی خونه یونگی رفته بودی حموم و یانگ رو صدا کردی ، ۵ مین تحمل نکرد و اومد داخل ، نمیتونم بهت بگم چیکارا میکنه تهیونگ ؛ فقط مطمئن باش اگر عاشقت نبود نمیکرد . حتی اینکه پیدات کردیم هم از صدقه سری کوک بود .
واقعا نمیدونستم چی بگم . قلبم داشت از جا در میومد . جیمین از کجا میدونست که میومده منو نگاه میکرده؟ وای ! با دستی که جیمین جلوم تکون میداد به خودم اومدم
- تهیونگ (لبخند)
ته : جیمین هیچی نگو . هیچی نمیفهمم(کپ)
- باش (لبخند)
...
ویو ته
جین : تهیونگ؟ تهیونگ ... پاشو ، تهیونگ پاشو
ته : اومم بله هیونگ؟(خوابالو)
جین : پاشو بیا پایین شام بخوریم
ته : باشه میام ( خوابالو)
جین رفت پایین و منم رفتم تو دستشویی.
بعد از انجام کارام در رو باز کردم و رفتم پایین
چشمم به کوک خورد که داشت نگاهم میکرد
هنوزم صحنه کیسم با کوک یادم میومد خجالت میکشیدم
اینکه اونجا تو آغوشش بودم بهم حس امنیت میداد . این که بهم گفت عزیزم ، حالمو صد برابر بهتر میکرد ...
خیلی خوشحال بودم که تونستم طعم بغل گرم و امنش رو بچشم
چشمام رو با خجالت ازش گرفتم و رفتم سمت جیمین
- تهیونگا ... من حس نمیکنم کوک بدش بیاد.
ته : چی؟(تعجب)
- باور کن دوست داره ؛ نمیدونی چیکارا میکنه . به خدا دوست داره ، بهش بگو تهیونگ .
ته : جیمین....چی ... میگی؟(تعجب)
- نمیدونی وقتی خواب بودی چقدر به بهانه اینکه تو اتاق کار داره میومد نگات میکرد ؛ وقتی خونه یونگی رفته بودی حموم و یانگ رو صدا کردی ، ۵ مین تحمل نکرد و اومد داخل ، نمیتونم بهت بگم چیکارا میکنه تهیونگ ؛ فقط مطمئن باش اگر عاشقت نبود نمیکرد . حتی اینکه پیدات کردیم هم از صدقه سری کوک بود .
واقعا نمیدونستم چی بگم . قلبم داشت از جا در میومد . جیمین از کجا میدونست که میومده منو نگاه میکرده؟ وای ! با دستی که جیمین جلوم تکون میداد به خودم اومدم
- تهیونگ (لبخند)
ته : جیمین هیچی نگو . هیچی نمیفهمم(کپ)
- باش (لبخند)
...
۲.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.