پارت اول (دوست کودکی من)
پارت اول (دوســت کودکــــی من)
مامان لیسا: برو بگو به لیسا بیاد منو پدرش کارش داریم
خدمتکار: چشم خانم
لیسا: بله مامان چی شد؟
بابا لیسا: دخترم تو الان چندسالته؟
لیسا: خب 12
مامان لیسا: پس تقریبا عاقلی
لیسا: برا چی😐منظورتون چیه
بابا لیسا: تو پسر عموت سهون رو دوست داری؟
لیسا: وا یعنی چی؟
مامان لیسا: سهون مثل برادرتوعه....خاندان مانوبان باید اخرین نوه شون پسر باشه
لیسا: خب این به من چه ربطی داره😐😂
بابای لیسا: خب اخرین نوه خاندانمون تویی که دختری و....
مامان لیسا: جانگکوک هم مثل توعه اون اخرین نوه شون باید دختر باشه ولی از اون جایی که کوک اخریشه ما قصد داریم تو و جونگ کوک رو یه مدت بفرستیم کره
لیسا: منو؟ تنهایی؟
بابای لیسا: مگه تو کار اموز وایجی نیستی؟ اونجا یه خونه کوچیک برای تو کوک گرفتی اونجا مواظب هم دیگه هم باشین
لیسا: ولی چه ربطی داره اخه؟ چرا باید برم کره؟ اینکه نوه اخرم چه دلیلی داره؟
مامان لیسا: خب خیلی چیزا هست که بعدا متوجه شون میشی الان سریع وسایلتو جمع کن شب میرید
لیسا: ☹️
ــــــــــــویو کوکـــــــــــــــ
کوک: اما بابا من نمیخوام برم
بابای کوک: مجبوری کوک برو وسایلتو جمع کن سریع
ــــــــــــــــــــــــــــشبــــــــــــــــــــــــــــ
لیسا: ما رسیدیم به کره و خونه رو مرتب کردیم با همکاری هم و دیگه وقته خوابه
#3سال بعد از ماجرا
لیسا: زنگ در خونه خورد و رفتم باز کردم....... مــــ.... مامان😦
مامان: سلام
لیسا: مامان بابا واقعا دلم براتون تنگ شددهههههه اومدین دنبالم بریم😃
مامان: سریع اینو امضا کن
لیسا: این چیه
بابا: یخونش
لیسا: خوندمش..... این.... این.... 🤯🤯😓
مامان: این برگه یعنی طبق قانون تو دیگه فرزند خونواده ما نیستی
لیسا: چچی........ برا چی یعنییییی چی؟
بابا: خو امضاش کردی بریم
لیسا: نه... نه... لطفا مامان, بابا لطفا من... من بدون شما نمیتونمممم
مامان: ولم کن😡
لیسا: آی....
جونگ کوک: لیسا داشت گریه مامان بابا ش رفتن منم از اتاقم رفتم بیرون ببینم چی شده... لیلی چی شده چرا گریه میکنی
لیسا: ک... کوکککک
کوک: چیی؟ چرا این برگه رو امضا کردی؟
لیسا: بزور امضاش کردم
کوک: بیا گریه نکن پک پک🥺
لیسا: نشستم کنار کنم و تا تونستم گریه کردم اونم دلداریم میداد یعنی من الان هیچکی رو ندارم🥺😥😓
کوک: لیسا میگم میشه که......
پارت بعدی بالای یک لایک و یک نظر
حمایت نپصا بخدا رمانش از رمان قبلی خیلی خیلی قشنگ تر و جزاب تره
مامان لیسا: برو بگو به لیسا بیاد منو پدرش کارش داریم
خدمتکار: چشم خانم
لیسا: بله مامان چی شد؟
بابا لیسا: دخترم تو الان چندسالته؟
لیسا: خب 12
مامان لیسا: پس تقریبا عاقلی
لیسا: برا چی😐منظورتون چیه
بابا لیسا: تو پسر عموت سهون رو دوست داری؟
لیسا: وا یعنی چی؟
مامان لیسا: سهون مثل برادرتوعه....خاندان مانوبان باید اخرین نوه شون پسر باشه
لیسا: خب این به من چه ربطی داره😐😂
بابای لیسا: خب اخرین نوه خاندانمون تویی که دختری و....
مامان لیسا: جانگکوک هم مثل توعه اون اخرین نوه شون باید دختر باشه ولی از اون جایی که کوک اخریشه ما قصد داریم تو و جونگ کوک رو یه مدت بفرستیم کره
لیسا: منو؟ تنهایی؟
بابای لیسا: مگه تو کار اموز وایجی نیستی؟ اونجا یه خونه کوچیک برای تو کوک گرفتی اونجا مواظب هم دیگه هم باشین
لیسا: ولی چه ربطی داره اخه؟ چرا باید برم کره؟ اینکه نوه اخرم چه دلیلی داره؟
مامان لیسا: خب خیلی چیزا هست که بعدا متوجه شون میشی الان سریع وسایلتو جمع کن شب میرید
لیسا: ☹️
ــــــــــــویو کوکـــــــــــــــ
کوک: اما بابا من نمیخوام برم
بابای کوک: مجبوری کوک برو وسایلتو جمع کن سریع
ــــــــــــــــــــــــــــشبــــــــــــــــــــــــــــ
لیسا: ما رسیدیم به کره و خونه رو مرتب کردیم با همکاری هم و دیگه وقته خوابه
#3سال بعد از ماجرا
لیسا: زنگ در خونه خورد و رفتم باز کردم....... مــــ.... مامان😦
مامان: سلام
لیسا: مامان بابا واقعا دلم براتون تنگ شددهههههه اومدین دنبالم بریم😃
مامان: سریع اینو امضا کن
لیسا: این چیه
بابا: یخونش
لیسا: خوندمش..... این.... این.... 🤯🤯😓
مامان: این برگه یعنی طبق قانون تو دیگه فرزند خونواده ما نیستی
لیسا: چچی........ برا چی یعنییییی چی؟
بابا: خو امضاش کردی بریم
لیسا: نه... نه... لطفا مامان, بابا لطفا من... من بدون شما نمیتونمممم
مامان: ولم کن😡
لیسا: آی....
جونگ کوک: لیسا داشت گریه مامان بابا ش رفتن منم از اتاقم رفتم بیرون ببینم چی شده... لیلی چی شده چرا گریه میکنی
لیسا: ک... کوکککک
کوک: چیی؟ چرا این برگه رو امضا کردی؟
لیسا: بزور امضاش کردم
کوک: بیا گریه نکن پک پک🥺
لیسا: نشستم کنار کنم و تا تونستم گریه کردم اونم دلداریم میداد یعنی من الان هیچکی رو ندارم🥺😥😓
کوک: لیسا میگم میشه که......
پارت بعدی بالای یک لایک و یک نظر
حمایت نپصا بخدا رمانش از رمان قبلی خیلی خیلی قشنگ تر و جزاب تره
۱۱.۳k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.