به اندازه یک عشق بین ما فاصله است پارت ۸
از ویوی میسو
ها خودم فکر کردم که شاید یکی از دوستای بابام باشه ولی اونو تا حالا ندیده بودم اهمیت ندارم رفتم جلوتر که بابام یقمو گرفت گفتش که بیا اینجا بشین رفتم نشستم و اون مرده سیاه پوش گفت
؟. اینه دخترتون
پدرم بله
مرد سیاه پوش بهتره تا فردا حاضر باشه چون فردا اول وقت میام میبرمش
میسو میشه بگین اینجا چه خبره منو کجا میخواد ببره من جایی نمیرم
مرد سیاه. اگه دست خودته تو رسماً الان واسه منی
میسو ً هنگ کرده بودم یکی نبود بهم بگه اینجا چه خبره اصلاً نمیدونستم دارم چیکار میکنم کلی سوالهای بیجواب داخل ذهنم داشت گذر میکرد اون کیه چرا اومده اینجا چرا اصلاً گفتش من رسماً مال اونم من مال اون منم گفتم شاید دارن شوخی میکنند و بخوان مثلاً سوپرایزم کنن آخه تولدم آخر همین هفته بود ولی آخه بابام بابامو سوپرایز نیدونم واقعاً بهتره برم داخل خونه و جواب بخوام
میسو با اجازتون من میرم داخل خونه
پدر برو عزیزم من الان میام
ذهن میسو وات اون الان به من گفت عزیزم همه چی داره خیلی دارک پیش میره
فلش بک به زمانی قبل
پدر به خدا من پولتونو دیشب کامل شمرده بودم باور کنید روی میزم بود ولی ولی الان که اومدم اینجا نمیدونم چرا ناقصه من نمیدونم یک سوم پول کجاست
مرد سیاه پوش بالاخره هر چیزی یه تاوانی داره من و تو توافق کردیم که امروز سر این ساعت برام پولمو بیاری وگرنه سرت قطع میشه
برادر ولی من حس میکنم یه چیز بهتری واسه این معامله هست
پدر آروم به برادرم گفت مظورت چیه من پول دیگهای ندارم همینم با کلی قرض جور کردم
برادرم پدر منظورم میسو رو میگم دیگه اون ه.ر.ز.ی بیش واسه ما نیست الان میتونیم از شرش خلاص بشیم
مرد سیاه پوش خوب تا ۵ دقیقه دیگه یه آب بخور یه چیز شیرین بنداز دهنت بیا اینجا بشین تا گردنتو ببرم
پدر اما ما یه چیز بهتری واسه معامله داریم
مرد سیاه پوش چه چیزی
برادر من ی خواهر دارم که زیاد واسمون ارزشی نداره میتونی بیای ببریش
مرد سیاه باید اول ببینمش
پدر اوناهاش اونجاست داره میاد
مرد سیاه پوش چیز خوبیه باشه معامله قبوله
و......
ها خودم فکر کردم که شاید یکی از دوستای بابام باشه ولی اونو تا حالا ندیده بودم اهمیت ندارم رفتم جلوتر که بابام یقمو گرفت گفتش که بیا اینجا بشین رفتم نشستم و اون مرده سیاه پوش گفت
؟. اینه دخترتون
پدرم بله
مرد سیاه پوش بهتره تا فردا حاضر باشه چون فردا اول وقت میام میبرمش
میسو میشه بگین اینجا چه خبره منو کجا میخواد ببره من جایی نمیرم
مرد سیاه. اگه دست خودته تو رسماً الان واسه منی
میسو ً هنگ کرده بودم یکی نبود بهم بگه اینجا چه خبره اصلاً نمیدونستم دارم چیکار میکنم کلی سوالهای بیجواب داخل ذهنم داشت گذر میکرد اون کیه چرا اومده اینجا چرا اصلاً گفتش من رسماً مال اونم من مال اون منم گفتم شاید دارن شوخی میکنند و بخوان مثلاً سوپرایزم کنن آخه تولدم آخر همین هفته بود ولی آخه بابام بابامو سوپرایز نیدونم واقعاً بهتره برم داخل خونه و جواب بخوام
میسو با اجازتون من میرم داخل خونه
پدر برو عزیزم من الان میام
ذهن میسو وات اون الان به من گفت عزیزم همه چی داره خیلی دارک پیش میره
فلش بک به زمانی قبل
پدر به خدا من پولتونو دیشب کامل شمرده بودم باور کنید روی میزم بود ولی ولی الان که اومدم اینجا نمیدونم چرا ناقصه من نمیدونم یک سوم پول کجاست
مرد سیاه پوش بالاخره هر چیزی یه تاوانی داره من و تو توافق کردیم که امروز سر این ساعت برام پولمو بیاری وگرنه سرت قطع میشه
برادر ولی من حس میکنم یه چیز بهتری واسه این معامله هست
پدر آروم به برادرم گفت مظورت چیه من پول دیگهای ندارم همینم با کلی قرض جور کردم
برادرم پدر منظورم میسو رو میگم دیگه اون ه.ر.ز.ی بیش واسه ما نیست الان میتونیم از شرش خلاص بشیم
مرد سیاه پوش خوب تا ۵ دقیقه دیگه یه آب بخور یه چیز شیرین بنداز دهنت بیا اینجا بشین تا گردنتو ببرم
پدر اما ما یه چیز بهتری واسه معامله داریم
مرد سیاه پوش چه چیزی
برادر من ی خواهر دارم که زیاد واسمون ارزشی نداره میتونی بیای ببریش
مرد سیاه باید اول ببینمش
پدر اوناهاش اونجاست داره میاد
مرد سیاه پوش چیز خوبیه باشه معامله قبوله
و......
۴.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.