فیک جونگ کوک پارت ۲۲ (معشوقه)
جیمین گفت:بابا من یه حرفی زدم تو چرا قیافتو اینجور میکنی!/بعد یهو زد زیر خنده و بلند بلند میخندید یهو ا.ت گفت:الان دقیقا داری به چی میخندی؟!/جیمین هم با خنده گفت:قیافه...خودتو..جونگ کوک رو ندیدی...که داری به من...اینجور میگی!/عهههه این با قیافه من چیکار دارههه مگه من چمه من به این خوشتیپی مگه چمه یهو ا.ت صورتشو سمت من کرد!/حس کردم الانه که بمیرم از خجالتتت. بابا نشستی روم کافی نبود حالا هم صورتتو بکن تو صورتم😑 یهو چند ضربه آروم به سینهم زد/ا.ت:هی داداش نفس بکش مُردی قیافت کاملا قرمز شده!/دیگه نمیتونستم نفسمو حبس کنم یهو نفسمو دادم بیرون و تند تند نفس کشیدم!بعد گفتم:من خوبم بابا چیزی نیست/تهیونگ:مطمئنی که حالت خوبه کوک؟ تهیونگ حواسش به من و ا.ت پرت شده بود که یهو باسرعت از یه دست انداز رد شد!نزدیک بود ا.ت با سر بخوره تو شیشه که یهو دستام که پایین بود و بالا آوردم و محکم دور کمر ا.ت حلقه کردم کاملا از پشت بدنش چسبیده بود به بدنم*-*عجب غلطی کردمممم خواستم ازش جدا بشم که یهو دستشو دور گردنم حلقه کرد و محکم چسبید بهم*-*خاکککک بابا نچسبببب بهممم*-*البته اگه نمیگرفتمش ممکن با سر بخوره تو شیشه و آسیب ببینه! این دختره هم که چسبیده به من و ول کن نیست*-*دیگه نزدیک بود قلبم بیاد تو دهنم با چشمای از حدقه بیرون زده بهش زل زده بودم اونم یهو نگام کرد به من نگاه کرد کاملا چسبیده بود بهم یهو سریع ازم جدا شد و عادی نشست رو پام و گفت:ببخشید اصن حواسم نبود! دیگه صبرم سر اومده بود همش تقصیر این تهیونگه بود که ا.ت چسبید به من-_- داد زدم:تهیونگگگ حواست کجاسسسس!/تهیونگ:ببخشید داشتم به تو نگاه میکردم!/جونگ کوک:دیگه به من نگاه نکن!/تهیونگ:باشه کیوتی ^-^/خیلی بدم میاد وقتی بهم میگه کیوتی من هی بهش میگم به من اینجور نگو بعد این الان جلوی این دختره به من میگه کیوتتتت معلومه وقتی اینجور بگه ا.ت از من نمیترسه و منو جدی نمیگیرههه-_- یهو گفتم:به من نگو کیوت وگرنه خودت میدونی چی میشه!/جیمین:جونگ کوکی نظرت چیه دوباره ا.ت رو بغل کنی!/آخه این چه حرفیه که این میگه من خودم اعصاب خورده که ا.ت انقد نزدیکمه بعد جیمین اینجور میگههه!گفتم:جیمینی نظرت چیه که بجاش بیام تورو له کنمممم/تهیونگ:هیسسس ا.ت رسیدی اینم خونت!/صبر کن ببینم تهیونگ که آدرس خونه ا.ت رو نمیدونست ا.ت هم که خودش آدرسشو بلد نیست پس تهیونگ آدرسشو از کجا آورده؟!/گفتم:وایسا ببینم تو ادرس خونه ا.ت رو از کجا بلد بودی؟!/تهیونگ:این یه رازه./جونگ کوک:راز بی راز مگه قرار نبود همیشه همچیزو به من بگی!/تهیونگ:پس تو چرا به من نگفتی که دیروز دوباره با اون سویون لعنتی دعوا کردی؟!/چیییی تهیونگ از کجا از موضوع خبر دار شده؟!.....
۲.۸k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.