دوست پسر فیک من:)《P20》
ساری بابت تاخیر:"
یه ته خنده ای زدم که دوباره از لبم بوسه گرفت
☆یا دیونه شدی الان یکی مارو میبینه
♡اها لیدی یادم رف بهت بگم کلاس تموم شده(خنده)
از سینش زدم که به آخی کرد
☆تقصیر توعه امروز نتونستم به زر زدن های استادمون گوش بدم
فلیکس خندید و گفت:عب نداره فردا دوباره میایم
☆اه لوس نشو بیا گم شیم خونه کار دارم واست
♡چشم لیدی
دستمو گرفت و بدو بدو رفتیم سمت ماشین تو ماشین هی بهم نگاه میکرد و دستمو هم میبوسید خدایااااا داشت دیونم میکرد
☆یااااااا فلیکس بس کن خجالت میکشم
♡خو دیگه باید عادت کنی
☆وایسا بینم خونه من از این طرف نیس که؟
♡کی گفته داریم میریم خونه تو؟
☆نه دیگه عقلتو از دست دادی رف پس کجا میریم..
♡میریم خونه من
☆فلیکسسس..
♡جان فلیکس؟
☆من آماده نیستم...
فلیکس محکم خندید و از خنده جر خورد رسماو با خنده ادامه داد:کاری باهات ندارم منحرف...
☆یااا بیشورررر
سرمو از خجالت انداختم پاین
♡که ماشینو زد کنار امد دم گوشم گفت:تا وقتی که تو نخوای من حتا بهت دست نمیزنم..
سرخ شدن گونه هام رو حس کردم که ادامه داد:پیادههه شو بریم برات نودل میپزم
خندیدم و پیاده شدم باهم رفتیم تو کتمو در آوردم و رفتم آشپزخونه فلیکس رفت بالا تا لباساشو عوض کنه رفتم در یخجالو باز کردم و رامیون رو بیرون کشیدم گذاشتم بپزه و رفتم سمت میز دوتا سوجو گذاشتم رامیون رو ریختم تو بشقاب که فلیکس وارد آشپزخونه شد
♡یااا بیب بهت گفتم من میپزم
☆حالاااا ولش کن بیا بخوریم
امد نشست باهم خوردیم و خندیدم پاشدیم میزو جمع کردیم و ضرفارو شستیم که فلیکس گفت:ثورا سرم درد میکنه
☆وای یع دفعه ای؟
♡اره
☆برو بشین برات قرص میارم
قرصو برداشتم و با یه لیوان رفتم پذیرای قرصو دادم با آب خورد
☆بشین الان میام
رفتم آشپزخونه و به قرص سردرد روی میز مواجعه شدم یااااا خود قرانن به قرص تو دستم نگاه کردم نوشته بود"تحریک کننده"
یه ته خنده ای زدم که دوباره از لبم بوسه گرفت
☆یا دیونه شدی الان یکی مارو میبینه
♡اها لیدی یادم رف بهت بگم کلاس تموم شده(خنده)
از سینش زدم که به آخی کرد
☆تقصیر توعه امروز نتونستم به زر زدن های استادمون گوش بدم
فلیکس خندید و گفت:عب نداره فردا دوباره میایم
☆اه لوس نشو بیا گم شیم خونه کار دارم واست
♡چشم لیدی
دستمو گرفت و بدو بدو رفتیم سمت ماشین تو ماشین هی بهم نگاه میکرد و دستمو هم میبوسید خدایااااا داشت دیونم میکرد
☆یااااااا فلیکس بس کن خجالت میکشم
♡خو دیگه باید عادت کنی
☆وایسا بینم خونه من از این طرف نیس که؟
♡کی گفته داریم میریم خونه تو؟
☆نه دیگه عقلتو از دست دادی رف پس کجا میریم..
♡میریم خونه من
☆فلیکسسس..
♡جان فلیکس؟
☆من آماده نیستم...
فلیکس محکم خندید و از خنده جر خورد رسماو با خنده ادامه داد:کاری باهات ندارم منحرف...
☆یااا بیشورررر
سرمو از خجالت انداختم پاین
♡که ماشینو زد کنار امد دم گوشم گفت:تا وقتی که تو نخوای من حتا بهت دست نمیزنم..
سرخ شدن گونه هام رو حس کردم که ادامه داد:پیادههه شو بریم برات نودل میپزم
خندیدم و پیاده شدم باهم رفتیم تو کتمو در آوردم و رفتم آشپزخونه فلیکس رفت بالا تا لباساشو عوض کنه رفتم در یخجالو باز کردم و رامیون رو بیرون کشیدم گذاشتم بپزه و رفتم سمت میز دوتا سوجو گذاشتم رامیون رو ریختم تو بشقاب که فلیکس وارد آشپزخونه شد
♡یااا بیب بهت گفتم من میپزم
☆حالاااا ولش کن بیا بخوریم
امد نشست باهم خوردیم و خندیدم پاشدیم میزو جمع کردیم و ضرفارو شستیم که فلیکس گفت:ثورا سرم درد میکنه
☆وای یع دفعه ای؟
♡اره
☆برو بشین برات قرص میارم
قرصو برداشتم و با یه لیوان رفتم پذیرای قرصو دادم با آب خورد
☆بشین الان میام
رفتم آشپزخونه و به قرص سردرد روی میز مواجعه شدم یااااا خود قرانن به قرص تو دستم نگاه کردم نوشته بود"تحریک کننده"
۸.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.