پسر عموی مغرور من●○
پسر عموی مغرور من●○
Chapter two P25
رفتم پایین از پله ها و از عمارت خارج شدم که دیدم کوک به ماشینش تکیه داده و منتظر منه که وقتی منو دید گفت
کوک:اووو جذاب شدین
ا.ت:[لبخند]
بعد سوار ماشین شدیم و توی ماشین حرفی بینمون رد و بدل نشد و وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و همراه کوک رفتیم داخل پارتی که توی یه بار بود من یجا نشستم. وکوکم رفت مشغول صحبت با یکی شد
[نیم ساعت بعد]
تا آلام به حدی مست شده بودم که نمی فهمیدم چی میگم آهنگ پخش شد که دست یکی رو جلو اومد
یوجین:افتخار میدین
ا.ت:اوممم چرا[حالت مستی]
یوجین:یعنی میخواین درخواستم رد کنین[خنده]
ا.ت:اومممممممم باشه[مست)
بعد باهم مشغول رقصیدم شدیم یوجین میخواست منو ببوسه که احساس کردم افتادم زمین دیدم کوک رو اون پسره کی بود
داره میزنتش رفتم تا نزارم بزنه
ا.ت:نکنه کوکککککک خخخخخ[خنده حالت مستی]
کوک با هزار بدبختی از رو مرده پاشد و دست منو گرفت و رفت داخل یکی از اتاقای بار و درو قفل کرد
کوک:که میخواستی بزاری ببوستت[پوزخند عصبی<
ا.ت:اووممم نمیدونم اگه میخوای تو اولین نفر باش
کوک:با کمال میل[پوزخند]
بعد کوک به طرفم اومد و دستامو بالا سرم پین کرد و وحشیانه شروع به مکیدن لبام کرد احساس میکردم دارن کنده میشن و احتمالا کبودی هاش تا چند روز بمونن
[فاطی جونم هرچی شد قوی باش تو خودت تنهایی میتونی از پس خودت بر بیای دوست دارم ]💝
Chapter two P25
رفتم پایین از پله ها و از عمارت خارج شدم که دیدم کوک به ماشینش تکیه داده و منتظر منه که وقتی منو دید گفت
کوک:اووو جذاب شدین
ا.ت:[لبخند]
بعد سوار ماشین شدیم و توی ماشین حرفی بینمون رد و بدل نشد و وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شدم و همراه کوک رفتیم داخل پارتی که توی یه بار بود من یجا نشستم. وکوکم رفت مشغول صحبت با یکی شد
[نیم ساعت بعد]
تا آلام به حدی مست شده بودم که نمی فهمیدم چی میگم آهنگ پخش شد که دست یکی رو جلو اومد
یوجین:افتخار میدین
ا.ت:اوممم چرا[حالت مستی]
یوجین:یعنی میخواین درخواستم رد کنین[خنده]
ا.ت:اومممممممم باشه[مست)
بعد باهم مشغول رقصیدم شدیم یوجین میخواست منو ببوسه که احساس کردم افتادم زمین دیدم کوک رو اون پسره کی بود
داره میزنتش رفتم تا نزارم بزنه
ا.ت:نکنه کوکککککک خخخخخ[خنده حالت مستی]
کوک با هزار بدبختی از رو مرده پاشد و دست منو گرفت و رفت داخل یکی از اتاقای بار و درو قفل کرد
کوک:که میخواستی بزاری ببوستت[پوزخند عصبی<
ا.ت:اووممم نمیدونم اگه میخوای تو اولین نفر باش
کوک:با کمال میل[پوزخند]
بعد کوک به طرفم اومد و دستامو بالا سرم پین کرد و وحشیانه شروع به مکیدن لبام کرد احساس میکردم دارن کنده میشن و احتمالا کبودی هاش تا چند روز بمونن
[فاطی جونم هرچی شد قوی باش تو خودت تنهایی میتونی از پس خودت بر بیای دوست دارم ]💝
۱۷.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.