&( like crazy )&
&( like crazy )&
&( مثل دیوانه ها )&
part_³⁴
جیمین دوباره ا.ت و براید استایل بغل کرد و برد داخل اتاق و درازش کرد کولر اتاق و روشن کرد و پرکی هاشو سمت تخت زد و بعد کفشای ا.ت و در اورد و خودشم رفت کنار ا.ت دراز کشید که از خستگی خواب رفت
ا.ت ویو
با سردرد نسبتا کمی بیدار شدم یکم فکر کردم که یادم اومد چی شد روی تخت بودم جیمین هم جفتم بود یه تکونی به خودم دادم که جیمین بیدار شد
جیمین: بیدار شدی؟
ا.ت: اره
جیمین: ساعت چنده؟
ا.ت نگاهی به ساعت دیواری کرد و....
ا.ت: ساعت ۲،پاشو بریم غذای خوشمزه اجوما رو از دست دادیم
جیمین: باشه بیا لباسامون و عوض کنیم بعد بریم
ا.ت و جیمین بلندشدن و لباس هاشونو عوض کردن و رفتن طبقه ی پایین
ا.ت: اجوما
اجوما: عه ا.ت بیدار شدی
ا.ت: اره
اجوما: بیا بریم بهت قرص بدم تو گرما زده شدی دختر
ا.ت: من خوبم
جیمین: به حرف اجوما گوش بده
ا.ت: چیه نکنه باز میخوای کبودم کنی..نه نمیتونی بچه ی تو داخل شکممه (با لحن کیوت)
جیمین و آجوما:«خنده»
ا.ت: وای اجوما گرسنمه برام غذا بزار
اجوما: بیاید بشینید براتون بزارم
ا.ت: جیمین بیا بریم غذا بخوریم باید انرژی داشته باشیم میخوایم اتاق بچرو رنگ کنیم (کیوت و عصبی)
جیمین: باشه من که چیزی نگفتم (خنده)
اجوما اروم روبه جیمین گفت: بخواطر هُرمون هاست (خنده)
ا.ت: یاااااا
جیمین:(خنده)
آجوما:(خنده)
چند مین بعد
ا.ت: جیمین ببین تو اون دیوارو صورتی کن من اینو سفید میکنم
جیمین: اوکی
بعد از ۱ ساعت رنگ کردن دیوار ها تموم شد
ا.ت: هوففف... من یکم استراحت میکنم
جیمین: از اولم گفتم بزار خودم رنگ کنم.. اگه بچه بیوفته چی
ا.ت: بچه وقت افتادن گذشته(خنده)
جیمین:(خنده)
چند مین بعد
ا.ت: جیمین میخوام روی این دیواره اسم دخترمو طراح..... صبر کن اسم بچرو نزاشتیم😐(بچه ها ا.ت توی طراحی اسم ماهره)
جیمین: راست میگی... من اسمشو میزارم چون من شرط و بردم
ا.ت: هوفف قبول نیست
جیمین: چرا قبوله(خنده)
ا.ت: اوکی ولی باید بهترین اسم و بزاری
جیمین: خب بریم دیگه واسه امروز اتاق بچه کافیه
ا.ت: اوکی منم خسته شدم
چند ساعت بعد
شب
از زبان نویسنده
........
&( مثل دیوانه ها )&
part_³⁴
جیمین دوباره ا.ت و براید استایل بغل کرد و برد داخل اتاق و درازش کرد کولر اتاق و روشن کرد و پرکی هاشو سمت تخت زد و بعد کفشای ا.ت و در اورد و خودشم رفت کنار ا.ت دراز کشید که از خستگی خواب رفت
ا.ت ویو
با سردرد نسبتا کمی بیدار شدم یکم فکر کردم که یادم اومد چی شد روی تخت بودم جیمین هم جفتم بود یه تکونی به خودم دادم که جیمین بیدار شد
جیمین: بیدار شدی؟
ا.ت: اره
جیمین: ساعت چنده؟
ا.ت نگاهی به ساعت دیواری کرد و....
ا.ت: ساعت ۲،پاشو بریم غذای خوشمزه اجوما رو از دست دادیم
جیمین: باشه بیا لباسامون و عوض کنیم بعد بریم
ا.ت و جیمین بلندشدن و لباس هاشونو عوض کردن و رفتن طبقه ی پایین
ا.ت: اجوما
اجوما: عه ا.ت بیدار شدی
ا.ت: اره
اجوما: بیا بریم بهت قرص بدم تو گرما زده شدی دختر
ا.ت: من خوبم
جیمین: به حرف اجوما گوش بده
ا.ت: چیه نکنه باز میخوای کبودم کنی..نه نمیتونی بچه ی تو داخل شکممه (با لحن کیوت)
جیمین و آجوما:«خنده»
ا.ت: وای اجوما گرسنمه برام غذا بزار
اجوما: بیاید بشینید براتون بزارم
ا.ت: جیمین بیا بریم غذا بخوریم باید انرژی داشته باشیم میخوایم اتاق بچرو رنگ کنیم (کیوت و عصبی)
جیمین: باشه من که چیزی نگفتم (خنده)
اجوما اروم روبه جیمین گفت: بخواطر هُرمون هاست (خنده)
ا.ت: یاااااا
جیمین:(خنده)
آجوما:(خنده)
چند مین بعد
ا.ت: جیمین ببین تو اون دیوارو صورتی کن من اینو سفید میکنم
جیمین: اوکی
بعد از ۱ ساعت رنگ کردن دیوار ها تموم شد
ا.ت: هوففف... من یکم استراحت میکنم
جیمین: از اولم گفتم بزار خودم رنگ کنم.. اگه بچه بیوفته چی
ا.ت: بچه وقت افتادن گذشته(خنده)
جیمین:(خنده)
چند مین بعد
ا.ت: جیمین میخوام روی این دیواره اسم دخترمو طراح..... صبر کن اسم بچرو نزاشتیم😐(بچه ها ا.ت توی طراحی اسم ماهره)
جیمین: راست میگی... من اسمشو میزارم چون من شرط و بردم
ا.ت: هوفف قبول نیست
جیمین: چرا قبوله(خنده)
ا.ت: اوکی ولی باید بهترین اسم و بزاری
جیمین: خب بریم دیگه واسه امروز اتاق بچه کافیه
ا.ت: اوکی منم خسته شدم
چند ساعت بعد
شب
از زبان نویسنده
........
۷.۶k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.