سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
موضوع:وقتی با جونگ کوک رابطه داریم و هیچکس از این موضوع خبر نداره شب سالگرد ما باهام ک.ی.س میریم و به طور رسمی رابطه مون رو اعلام میکنیم داخل لایو و اعضا و آرمیا شوکه شدن
⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️
امروز شب سالگرد بود و ا/ت داشت برای امشب آماده میشد بعد از آماده شدن کوک اومد دنبال ا/ت که ا/ت رو با یه لباس خیلی خوشکل میبینه و یه میکاپ خیلی خوب کوک وقتی ا/ت رو میبینه دهنش باز میمونه و ا/ت کوک رو با یه کت و شلوار خیلی شیک و جذاب دیده ا/ت گفت:آقای جئون چقدر خوشتیپ شدید کوک گفت :وای خانم ا/ت چقدر زیبا شدید که هر دوشون سوار ماشین شدن و رفتن اونجایی که قرار بود سالگرد بر گزار بشه ا/ت وکوک جوری وارد شدن که هیچکس متوجه نشه باهام اومدن بعد همه مشغول بودن ا/ت یه گوش داشت آبمیوه میخورد که دید کوک داره صداش میکنه کوک رفت بعد ا/ت رفت دنبالش کوک اونو رو به دیوار چسبوند بعد باهام ک.ی.س شروع کردن بعد از ک.ی.س ا/ت و کوک رفتن پیش بقیه اول ا/ت میره بعد کوک همه داشتن از سالگرد لذت میبردن که بعد از تموم شدن سالگرد کوک و ا/ت رفتن خونه
کوک:میگم ا/ت بیا رابطه مون رو به بقیه بگیم
ا/ت:اما کوک
کوک نزاشت حرفش رو کامل بگه
کوک:من دیگه خسته شدم بعد ا/ت گفت:باشه منم خسته شدم از اینکه مخفی میکنیم
ا/ت رفت لباسش رو عضو کن کوک لایو گزاشت بعد از لباس پوشیدن ا/ت اومد رفت پیش کوک دید کوک لایو گزاشته بود رفت پیشش که کوک گفت:بچه ها منو ا/ت همدیگه رو دوست داریم بعد همه ی آرمی هایی که توی لایو بودن خشکشون زده بود بعد از لایو اعضا اومدن خونه ی کوک و کوک همه ماجرا رو براشون تعریف کرد بعد همه رفتن و به کوک و ا/ت گفتن باشه شما به همه دیگه میاین بعد همه شاد و خرم زندگیشون رو کردن
پایان ...
❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽
موضوع:وقتی با جونگ کوک رابطه داریم و هیچکس از این موضوع خبر نداره شب سالگرد ما باهام ک.ی.س میریم و به طور رسمی رابطه مون رو اعلام میکنیم داخل لایو و اعضا و آرمیا شوکه شدن
⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️
امروز شب سالگرد بود و ا/ت داشت برای امشب آماده میشد بعد از آماده شدن کوک اومد دنبال ا/ت که ا/ت رو با یه لباس خیلی خوشکل میبینه و یه میکاپ خیلی خوب کوک وقتی ا/ت رو میبینه دهنش باز میمونه و ا/ت کوک رو با یه کت و شلوار خیلی شیک و جذاب دیده ا/ت گفت:آقای جئون چقدر خوشتیپ شدید کوک گفت :وای خانم ا/ت چقدر زیبا شدید که هر دوشون سوار ماشین شدن و رفتن اونجایی که قرار بود سالگرد بر گزار بشه ا/ت وکوک جوری وارد شدن که هیچکس متوجه نشه باهام اومدن بعد همه مشغول بودن ا/ت یه گوش داشت آبمیوه میخورد که دید کوک داره صداش میکنه کوک رفت بعد ا/ت رفت دنبالش کوک اونو رو به دیوار چسبوند بعد باهام ک.ی.س شروع کردن بعد از ک.ی.س ا/ت و کوک رفتن پیش بقیه اول ا/ت میره بعد کوک همه داشتن از سالگرد لذت میبردن که بعد از تموم شدن سالگرد کوک و ا/ت رفتن خونه
کوک:میگم ا/ت بیا رابطه مون رو به بقیه بگیم
ا/ت:اما کوک
کوک نزاشت حرفش رو کامل بگه
کوک:من دیگه خسته شدم بعد ا/ت گفت:باشه منم خسته شدم از اینکه مخفی میکنیم
ا/ت رفت لباسش رو عضو کن کوک لایو گزاشت بعد از لباس پوشیدن ا/ت اومد رفت پیش کوک دید کوک لایو گزاشته بود رفت پیشش که کوک گفت:بچه ها منو ا/ت همدیگه رو دوست داریم بعد همه ی آرمی هایی که توی لایو بودن خشکشون زده بود بعد از لایو اعضا اومدن خونه ی کوک و کوک همه ماجرا رو براشون تعریف کرد بعد همه رفتن و به کوک و ا/ت گفتن باشه شما به همه دیگه میاین بعد همه شاد و خرم زندگیشون رو کردن
پایان ...
❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽❄️🪽
۲.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲